علی شیرازی

روزنامه‌نگاری، شعرها و نوشته‌ها

علی شیرازی

روزنامه‌نگاری، شعرها و نوشته‌ها

روزنامه نگاری و مقالات فرهنگی و هنری، سروده‌ها، درد دل‌ها و مصاحبه‌ها

  • ۰
  • ۰

«سکانس آخر» برای پرفروش شدن نوشته نشد/ جرات چاپ کتاب شعرم راندارم

شناسهٔ خبر: 3673032 - چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۷
علی شیرازی با بیان اینکه فعلاً قصد ندارد کتاب شعری از خود منتشر کند، گفت: «سکانس آخر» را هم نه با هدف پرفروش شدن بلکه برای ادای دین به هنرمندان خاموش و سرنوشت آنها نوشتم.

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ: «سکانس آخر» کتاب تازه علی شیرازی (نشر ادریس) با عنوان فرعی «سو­نوشت هنرمندان خاموش» شامل سوگ‌­نامه­‌هایی بیوگرافیک برای ۳۷ تن از هنرمندانی است که یا حرفه­‌ایِ سینما بودند یا مانند محمدرضا لطفی با همان کسوت آهنگسازی یا شاعری، هنرشان در سینما به کار گرفته شد. این کتاب شامل ۳۷ فصل مجزای کوتاه یا بلند است که در پی فقدان این هنرمندان نوشته شده و به یادکرد و برشمردن ویژگی‌ها و نگاهی هرچند مختصر اما مفید به آثارشان می‌­پردازد.

علی شیرازی نویسنده، روزنامه‌نگار، منتقد سینما، منتقد موسیقی فیلم، آوازخوان و پژوهشگر موسیقی ملی به فراخور هر یک از عرصه­‌های مذکور و تجربیاتی که در هر عرصه کسب کرده، با زندگی این هنرمندان درگذشته مواجه شده و از تمام دانش و پیشینه و حتی خاطرات شخصی خود در روایت زندگی و هنر آنها، بهره برده است.

در زیر گفتگوی ما را با این نویسنده می‌­خوانید:

* تنوعی که امروز در کارنامه شما دیده می­‌شود، آیا از ابتدا خودخواسته بوده؟ یعنی قصد داشتید توامان آوازخوان موسیقی دستگاهی، نویسنده، منتقد موسیقی و سینما و ویراستار شوید یا آنکه دست تقدیر شما را به این مسیرها که قدری با هم متفاوتند، سوق داد؟

البته زمانی می­‌توان از تنوع در کارنامه یک نفر سخن گفت که او کارهای شاخصی را دست کم در دو سه مقوله عرضه کرده باشد. من هنوز در ابتدای راهم و البته این تنوعی هم که شما می­‌گویید، برای خودش داستانی دارد...

* بیشتر توضیح می­‌دهید؟

من از کودکی می­‌خواندم که به یکباره با هنر جامعی مثل سینما روبرو شدم و به کلاس فیلمسازی رفتم. اما خیلی زود و در نوجوانی به خواننده شدن به صورت حرفه­‌ای علاقه­‌مند شدم و از آن پس، سینما را در رشته نقدنویسی و نوعی فعالیت در زمینه تاریخ شفاهی این هنر جدی گرفتم و هم­زمان آواز را نزد بهترین استادان این سرزمین دنبال کردم. از وقتی هم که به حرفه روزنامه‌نگاری روی آوردم، طبیعی بود که با توجه به زمینه­‌های نویسندگی در خودم به نوشتن درباره هنر موسیقی نیز بپردازم.

در واقع اینها به شکلی تقدیری بر سر راه من قرار گرفتند و هر یک به نوعی دیگری را تکمیل کردند. به قول استاد آوازم، محسن کرامتی دست داشتن در بیش از یک هنر حتی در حد تفننی باعث می­‌شود تا در آن یک رشته هنری که به صورت جدی فراگرفتنش مشغولیم، عمیقتر شویم و حتی از طریق مشابهت­‌هایی که در برخی هنرها (و گاه شاید همه آنها) وجود دارد، به درک بهتری از هنر اصلی­‌مان برسیم.

* حالا شاید وقت آن باشد که بگوئید هنر اصلی شما چیست؟

از بیرون شاید هر یک از دوستان مرا به لقبی که به یک رشته هنری خاص منتسبم می­‌کند، بشناسند. مثلاً سال‌هاست در جلسات شعر هفتگی شرکت می­‌کنم و شعرهایی را که برای دلم می­‌گویم، در آنجا می­‌خوانم.

اما فعلاً قصد ندارم کتاب شعری از خودم منتشر کنم، یعنی جراتش را ندارم! اما طبیعی است کسی که مثلاً چند هفته است وارد جلسه شعر هفتگی ما شده و تازه مدتی است در حد مختصری مرا می­‌شناسد، تا اطلاع ثانوی در ذهنش به عنوان یک شاعر آماتور مرا به جا بیاورد. اما اصلاً این عناوین و صفت‌ها مهم نیست.

من اگر هیچگاه جرات انتشار سروده‌­هایم را پیدا نکنم، نیز ضرر نکرده‌­ام. مهم آن است که آیا روح شاعرانگی به نوشته­‌ها و آوازهایم راه پیدا کرده است یا خیر؟ اینجاست که به همان حرف استاد کرامتی می‌­رسیم...

* اینکه هنرها همدیگر را معنا می­‌کنند؟

بله. یا شاید بشود اینطور گفت که هنرها همدیگر را تکمیل می­‌کنند. رندی می‌­گفت هر شعری در هر بار بازخوانی، از نو سروده و در واقع متولد می­‌شود. کسی هم که در بیش از یک هنر دستی بر آتش دارد، هر بار و در هر رویارویی‌­اش با یک اثر هنری از منظر تازه‌­ترین یافته­‌هایش با آن اثر روبرو می­‌شود و چیزهای تازه‌­ای پیدا می­‌کند.

بخشی از کار هر منتقد نیز به اشتراک گذاشتن این یافته‌­ها و بررسی کار خالق اثر است که آیا موفق بوده یا خیر و اگر بله، تا چه حد توانسته مفهوم مورد نظرش را جا بیندازد و بر مخاطبش اثر بگذارد. اما نکته مهمتر این است که آدم‌ها همواره تابع و گاهی اسیر شرایط هستند.

یادم است زمانی که در دهه هفتاد موسیقی پاپ تازه در کشورمان آزاد شده بود، یکی از خوانندگان این رشته که تا چند سال شهرتی به هم زد و حالا هم محو شده، می­‌گفت از ابتدا می­‌خواسته یک خواننده سنتی بشود و بعد اینطور تشخیص داده که بهتر است پاپ بخواند. اما من حالا نزدیک به سه دهه است که آواز را به طور جدی دنبال می­‌کنم و فقط توانسته­‌ام کارهای معدودی در این رشته عرضه کنم.

* از جمله سه فیلمی که در آنها خوانده‌­اید و از قضا هر سه هم مستند هستند.

بله. حالا شما حساب کنید که اگر فقط یکی از این سه فیلم به جای آنکه مستند باشند، یک سریال داستانی بودند و از تلویزیون پخش می­‌شدند، آن وقت شاید مسیرم به کلی عوض می­‌شد و الان ما درباره موضوع دیگری داشتیم با هم صحبت می­‌کردیم.

هرچند که من از وضعیت فعلی­‌ام هم چندان ناراضی نیستم و الان هم با همان دیدی که به شما گفتم، به آواز نگاه می­‌کنم و هر روز با یافته­‌های جدیدم یک آواز را بازخوانی می‌­کنم. در واقع هر روز صبح که از خواب بیدار می­‌شوم، آواز برایم مهمترین کار است و اگر شرایط مهیا باشد، از کار شغلی­‌ام نیز برایم مهمتر است.

اگر هم بتوانم یک روز خوب تمرین کنم و آواز یا آوازهای خوبی را طراحی کنم، آن روز برایم مثل عید است و خیلی بهتر به کارهای شغلی و زن و فرزندم رسیدگی می­‌کنم. حالا اینکه از بیرون مرا با اسم‌ها و صفت‌های دیگری می­‌شناسند، چندان برایم مهم نیست.

* جالب است در کتاب تازه­‌تان «سکانس آخر» هم به حکایت زندگی آدم‌هایی از جنس موسیقی، شعر و ترانه و سینما پرداخته­‌اید. آدمهایی واقعی که مردم کمابیش همه آنها را می‌شناسند و شما هم از این افراد چندان دور نبوده‌­اید. در میان آنها خواننده هست (مرتضی احمدی و غلامعلی پورعطایی)، منتقد سینما (زاون قوکاسیان و هوشنگ کاوسی)، شاعر (سیمین بهبهانی) و... خیلی از بازیگران هم حضور دارند. این مسیری که به قول خودتان گاه به جبر و گاهی هم از روی اختیار تا به امروز طی کرده‌­اید، چقدر در حاصل کارتان در کتاب سکانس آخر ایفای نقش کرد؟

زمینه نوشتن یکی از نوشته­‌هایم که بسیار آن را دوست دارم درباره بابک بیات، در دیدار حضوری با ایشان و در آخرین ماه‌­های عمرش فراهم آمد. از آن پس هم تا زمان بستری شدن آخرش در بیمارستان تقریباً هر روز و هر شب با هم تلفنی صحبت می­‌کردیم.

همین طوری بی‌دلیل نمی‌­شود دو نفر مدتی طولانی با هم حرف بزنند و همدیگر را تحمل کنند، آن هم در شرایطی که یکی از این دو به طور جدی بیمار باشد و آخرین هفته‌­های عمرش را طی کند. می­‌خواهم بگویم که شاید آن تجربه‌­ها در عرصه­‌های گوناگون باعث شد تا من حرف‌های استاد بابک بیات را بفهمم و البته مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورَد...

* آن نوشته که پس از مرگ ایشان نوشتید و در کتاب هست، «با آهنگ زندگی» نام دارد و به مناسبت یادبود بابک بیات در ماهنامه سینمایی فیلم چاپ شد. به نظرم شما نیز به نوعی با آهنگ زندگی طی طریق می‌کنید و چندان هم در قید و بند اینکه چه می­‌شود و چه خواهد شد، نیستید.

مجموعه همان شرایطی که گفتم آدم‌ها اسیرش هستند، ما را به وادی‌های مختلف می­‌کشاند. اینطور نیست که وقتی یک بازیکن فوتبال پنالتی‌­اش را به هدف می­‌زند یا آن را خراب می­‌کند، در آن لحظه این کار را کرده باشد. مدت‌ها زمان و تمرین و کار روحی روانی مثبت و منفی صرف شده تا خواسته یا ناخواسته او به آن موقعیت برسد. زمان زدن ضربه پنالتی فقط لحظه شلیک است. آدم‌ها مدت‌ها طی طریق می­‌کنند و فقط چند بار فرصت شلیک پیدا می‌­کنند.

حتی گاهی یک نفر به درستی می­‌زند وسط هدف اما کسی آنجا نیست که موفقیت او را ببیند. گاهی هم کسی مثل آن خواننده پاپ که گفتم تغییر فاز می­‌دهد و در کوتاه زمانی هم دیده می­‌شود و حتی به محبوبیت هم می­‌رسد.

حالا اینکه این موفقیت تا چه زمان و چگونه ادامه پیدا کند، بازی‌ای است که از نو آغاز شده و شرایط و آداب و مسائل خاص خودش را دارد. گاهی هم کسی مثل «بنان» ظهور می­‌کند که بسیاری از آثارش پس از گذشت نیم قرن و بیش از آن هنوز تازه به نظر می‌­رسند.

* جالب است حرف‌هایی که می‌­زنید هم از همان جنس نگاهتان به هنرمندانی است که در کتاب به زندگی آنها پرداخته‌­اید.

روزی یکی از همکاران روزنامه‌­نگارم در رشته موسیقی به من ایراد گرفت که برخی مقاله­‌های موسیقایی تو از جنس حرف‌های محفلی است که اهل موسیقی در گوش هم زمزمه می‌­کنند. گفتم جنسش اینگونه است یا قالب آن؟ اگر قالب، این طور باشد که فاتحه کار من خوانده شده! حالا ۱۵ سال از آن زمان می­‌گذرد و خوشبختانه من تلاشم را کردم و هنوز در این رشته دوام آورده‌­ام.

همه اهل موسیقی که حرف این و آن را نمی­‌زنند. خیلی‌ها مثل استاد کرامتی درس زندگی و هنر زندگی به آدم می‌­دهند یا مثل زنده‌یاد همایون‌پور در هنگام رد شدن از کنار یک الاغ یا قاطر با او حرف‌های فیلسوفانه می­‌زدند. اتفاقی که روزی در مسیر کوهپیمایی درکه برای ما افتاد و من این خاطره را در یادنامه استاد در روزنامه همشهری چاپ کردم و به نظر خیلی‌ها جالب آمد.

علی شیرازی

* نوشته یا در واقع شرح حالی که برای زنده یاد مرتضی احمدی در ابتدای کتاب آورده‌اید نیز پر است از اینگونه نکات ریز و درشت. آدم فکر می‌کند که شما مدت زیادی با این هنرمندِ به قول خودتان ذوالفنون زندگی کرده‌اید.

با ایشان در حدود یک دهه پایان عمرشان در تماس بودم. یک بار نیز به اتفاق هم به مؤسسه ماهور رفتیم تا در صورت توافق، مجموعه آلبوم «صدای طهرون» را در آنجا ضبط و عرضه کنند که این مجموعه بعداً در مؤسسه دیگری انتشار یافت.

آن دیدار، جدای از دفعاتی که قبل و بعدش و به صورت اتفاقی آقای احمدی را دیدم، تنها دیدار رسمی و از پیش تعیین شده ما بود. اما با ایشان بارها به صورت تلفنی مصاحبه‌های کوتاه و بلند داشتم. در کتاب هم درباره بعضی درگذشتگان، نقل قول‌هایی از استاد احمدی می­‌بینید که حاصل همان تماس‌های تلفنی دنباله­‌دار است.

اما نکته‌­ای که باعث شد تا بتوانم شرح حال‌ها و یادنامه‌­هایی برای برخی هنرمندان بنویسم که ابتدا در ماهنامه‌­های فیلم یا هنر موسیقی از آنها استقبال شد و حالا به صورت کتاب منتشر شده‌اند، این است که من از همان ابتدای ورودم به دو حیطه موسیقی و سینما به هنرمندان علاقه قلبی پیدا کردم، مثل خیلی‌ها، فقط تفاوتش این بود که من بعدها توانستم در قالب نوشته‌‌هایم این علاقه را بروز دهم. این وسط هم رفاقت‌هایی با برخی از این عزیزان پیدا کردم که باعث شد تا بیشتر با آنها احساس نزدیکی و همدلی کنم.

* داستان مقاله‌­های سینمایی و موسیقایی‌ شما چیست؟ آدم به نوعی زمان خواندن آنها هم این احساس همدلی را می­‌بیند. آنجا که دیگر از کسی صحبت نمی­‌کنید...

آنجا هم دارم از کسی یا کسانی صحبت می­‌کنم. اصلاً آدم چه درباره خودش حرف بزند و چه درباره دیگران، در اصل دارد خودش را روایت می­‌کند. جایی نوشته‌­ام که انسان ناگزیر از روایت است. وقتی از شما پرسشی می­‌کنند، شما با نوع جواب دادن و حتی شاید جواب ندادنتان در حال روایت خویشتنِ خویش هستید.

بگذریم که مقاله­‌های موسیقایی من که حدود ۱۰ سال پیش در روزنامه­‌های شرق و بعداً اعتماد منتشر می­‌شدند، به نوعی حدیث نفس خودم بودند. یادم است همان زمان در مقاله یک صفحه‌­ای‌ام در روزنامه شرق که عنوانش بود «هیچکس به یاد ندارد...» به مشکلات پیش روی یک هنرجوی جوان که تقریباً مراحل تکمیل آموزش آواز را به پایان برده پرداختم و آنها را پشت سر هم ردیف کردم. مشکلاتی که باز هم تکرار می‌­کنم حدیث نفس خودم و دوستان همکلاسی و هم‌دوره خودم بود. بدبختی این است که آن مشکلات چندین برابرش امروز پیش پای هنرجویان قدیمی و جدید است اما اصلاً دیگر کسی حالش را دارد تا مقاله یک صفحه‌­ای بنویسد یا حتی بخواند!؟

* بسیاری نویسندگان در کتاب‌های اینچنینی شان یک راست سراغ آدم‌های مشهور می‌­روند. اما شما در «سکانس آخر» هم از «محرم بسیم» یاد کرده‌­اید و هم از «پروین میکده». حتی «محمود جوهری» هم که حدود چهل سال است به سرای باقی شتافته و فقط با تک نقش تصویری­‌اش در سریال «دلیران تنگستان» به یاد آورده می‌­‌شود، در کتاب حضور دارد. علت اینکه در کنار محمدرضا لطفی و سیمین بهبهانی سراغ چنین اشخاصی هم رفتید، چه بود؟

من نمی­‌خواستم یک کتاب پرفروش درباره یک یا چند سلبریتی بنویسم و روانه کتابفروشی‌ها کنم. از قضا نوشته‌­ام درباره مرتضی پاشایی هم جزو گزینه‌­هایم برای سکانس آخر بود که سرآخر ترجیح دادم آن را حذف کنم. بیشتر می­‌خواستم یک خلا را تا حدی اندک هم که شده، جبران کنم.

می‌­خواستم صدای مهربان و نگاه­‌های نافذ زنده‌یاد «پروین میکده» را با کتابم جاودانه کنم و از فیزیک خاص و بیان منحصر به فرد «باقر صحرارودی» یاد کنم. می­‌خواستم «حسن رضیانی» را - که نسل امروز اصلاً شاید او را ندیده باشد - بازمعرفی کنم و این کنجکاوی را در آنها ایجاد کنم تا بروند و بازی‌های یکه او را در نقش «عین الله باقرزاده» ببینند و با لودگی‌های برخی بازیگران «طنزکار» امروز مقایسه‌­اش کنند.

به نظر خودم «سکانس آخر» شرح حال تعدادی سینماگر و اهل موسیقی و شعر از نگاه یک نفر عاشق این هنرهاست. یک عاشق سینما، عاشق موسیقی و عاشق شعر و اصلاً کسی که هر بار دستش به قلم می­‌رود، دست و دلش می­‌لرزد. آرزویم این است توانسته باشم بخشی از عشق و علاقه‌­ام به این عزیزان را در این نوشته­‌ها منعکس کنم.

http://mehrnews.com/news/3673032/%D8%B3%DA%A9%D8%A7%D9%86%D8%B3-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D8%B1%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%86%D8%B4%D8%AF-%D8%AC%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%DA%86%D8%A7%D9%BE-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B4%D8%B9%D8%B1%D9%85-%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85

  • علی شیرازی
  • ۰
  • ۰

یک کتاب «سینماموسیقایی»

علی شیرازی آواز می­خواند، نقد فیلم و موسیقی فیلم می­نویسد و پژوهشگر موسیقی و نویسنده است. به تازگی نیز «سکانس آخر» از او به بازار کتاب آمده است. او در تازه ترین اثر مطبوعش که در بیست و نهمین نمایشگاه کتاب رونمایی شد، به مرور زندگی و فعالیتهای تعدادی از هنرمندان درگذشته این سالها که عمدتاً اهل سینما بودند می پردازد. «سکانس آخر» همچنان که عنوان فرعی «سوگ‌نوشت هنرمندان خاموش» را  بر خود دارد، به آخرین روزها و ماههای زندگی این هنرمندان پرداخته و سپس از همین طریق، بیوگرافی آنها را از نظر گذرانده است. نویسنده درپاسخ به این پرسش که آیا خودتان سکانس آخر را کتابی موسیقایی می­دانید یا سینمایی و اصلاً ترکیبی از این دو یعنی سینماموسیقایی، چنین می­گوید: «زنده یادان محمدرضا لطفی، سیمین بهبهانی (ترانه سرا و شاعر)، غلامعلی پورعطایی و عطاءالله خرم جزو آن دسته از هنرمندان موسیقی بودند که گه گاهی به عرصه هنر هفتم  نیز سرک کشیدند. حالا بگذریم  که مرتضی‌احمدی (خواننده و بازیگر)، بابک بیات (سازنده موسیقی متن فیلمها) و محرم بسیم (نوازنده تار آذربایجانی و بازیگر) هم در هر دو عرصه دستانی گشاده داشتند و هنرنمایی می کردند. این هنرمندان به همراه کسانی چون عسل بدیعی، حسن رضیانی، مازیار پرتو، ژیلا مهرجویی، صابر رهبر، ناصر گیتی جاه، محمود جوهری، محمود استادمحمد و تعدادی دیگر، از جمله کسانی هستند که بیوگرافی آنها در کتاب آمده است.  بنابراین کتاب را می­توان «سینماموسیقایی» نامید یعنی هم موسیقایی و هم سینمایی...»

علی شیرازی نویسنده، روزنامه‌نگار، منتقد سینما، منتقد موسیقی فیلم، آوازخوان و پژوهشگر موسیقی ملی به فراخور هر یک از عرصه های مذکور کاری اش و تجربیاتی که در هر یک از این عرصه ها کسب کرده، با زندگی این هنرمندان درگذشته مواجه شده و از تمام دانش و پیشینه و حتی خاطرات شخصی اش در روایت زندگی و هنر این عزیزان بهره برده است. مثلاً خاطرات شخصی نویسنده از زنده یاد مرتضی احمدی که در بیوگرافی این هنرمند آمده به خوبی گواه این مدعاست. البته قلم شیرین نویسنده که با نگاهی همدلانه زندگی چنین هنرمندانی را به نثر درآورده از کتاب مجموعه ای خواندنی خلق کرده است: «از همان ابتدای نوجوانی که به سینما و موسیقی علاقه مند شدم سرگذشت هنرمندان برایم جذاب می­نمود. به این ترتیب به تهیه زندگینامه ها و کتابهای خاطرات آنها که آن زمان کمتر منتشر می­شد و حالا خوشبختانه رونق بیشتری یافته است پرداختم. وقتی هم به روزنامه نگاری و عرصه پژوشه موسیقی و سینمایی نویسی روی آوردم دیدم که خودم یک شرح حال نویس شده­ام!»

اما ماجرای زندگی حرفه­ای خود نویسنده از این قرار است که او از ابتدای نوجوانی و هم‌زمان با تحصیل در مدرسه به فراگیری مبانی سینما در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان روی آورد. او همچنین از ابتدای دهه هفتاد خورشیدی به آموختن ردیف آوازی ایران به ترتیب نزد شاپور رحیمی، رضا رضایی پایور و بیش از همه محسن کرامتی مشغول شد. شیرازی در همین دهه به پیشه روزنامه‌نگاری روی آورد که در زمانی حدود بیست سال، نقدها و مصاحبه‌های بسیاری بر فیلمها و آلبومهای موسیقی از او منتشر شده است. شیرازی بخصوص در زمینه موسیقی جزو نویسندگان تأثیرگذار بوده است، چرا که ضمن برانگیختن تأیید قدیمیهای این رشته همچون تورج زاهدی تا کنون ضمن نقد دامنه دار و پیوسته تقلید در آواز ایرانی سالهای بعد از انقلاب، اصطلاحاتی همچون صاحب صدای معیار را نیز در باره خوانندهای مثل ایرج بر سر زبانها انداخته است. تعبیری که مدتی بعد، از جمله توسط شجریان درباره ایرج به کار رفته است و خود شیرازی نیز حالا مشغول نگارش کتابی به نام «صدای معیار» درباره ایرج خواجه امیری است. در فضای رسانه ای نیز شیرازی ضمن انتقاد از اوضاع نابسامان هنر آواز حتی به وضعیت هوا و آلودگی و تأثیرات مخرب آن بر صداهای خوانندگان امروز نیز پرداخته است. او درباره کتاب صدای معیار می­گوید: «این کتاب خیلی کند پیش می­رود. ایرج متأسفانه مدتی است که بیمار است و هرچند اخبار امیدوارکننده­ای از وضعیت سلامتی او به گوش می­رسد ولی بهتر است کمتر مزاحمش شویم تا دوران نقاهت را به خوبی به پایان برساند. اما به هر روی این کتاب از سوی من یک نوع ادای دین به استاد غیرمستقیمم در هنر آواز است که حتماً آن را به سرانجام خواهم رساند. قول هم می­دهم در کیفیت اثر ذره­ای کوتاه نیایم و در حد وسع و بضاعتم کتابی درخور نام بزرگ ایرج که صدایش صدای معیار نام گرفته عرضه کنم.»

شیرازی این سالها در رشته موسیقی و آواز نیز فعال است و آثاری که تا کنون در اجرای آنها شرکت داشته عبارت‌اند از: آلبوم از اعصار شامل موسیقی فیلم مستند میراث کهن (همخوان به اتفاق محسن کرامتی و به آهنگسازی حسین علیزاده)، فیلم مستند نغمه‌سرای کودکان (خواننده و بازیگر) و همچنین فیلم مستند فرخی یزدی (خواننده). همچنین برخی اجراهای آوازی او از طریق فضای مجازی نیز در دسترس است. او درباره حضور اخیرش در استودیو برای خواندن آوازهای مستند فرخی یزدی می­گوید: «دوستم هومن ظریف هشت سروده از این شاعر را ارائه کرد و من در سرعت کوتاهی آنها را به آواز و یکی دوتایشان را هم به ضربی تبدیل کردم که با رضایت کارگردان، به مرحله ضبط رسید. البته ایشان برای ضبط این هشت قطعه ضربی و آوازی که بدون ساز اجرا شده­اند دو ساعت استودیوی ضبط موسیقی اجاره کرد که خوشبختانه من کل کار را در حدود پنجاه دقیقه به پایان رساندم و باقی وقت اضافه آمد!»

از شیرازی تا امروز کتاب دهه‌شصتی‌ها با عنوان فرعی «نوستالژی دهه ۶۰ در تلویزیون» منتشر شده است. کتابهای خسرو خوبان (دربارهٔ محمدرضا شجریان) و سکوت گویا (دربارهٔ ایرج بسطامی) نیز که پیشتر به بازار نشر آمده نیز حاوی مقالاتی از اوست. او همچنین بنیانگذار و مبدع و طراح اولیه برنامه شب آواز ایرانی است. برنامه­ای که شیرازی پس از راه­اندازی و اجرای پنج جلسه از آن و رونق نسبی­ای که پیدا کرد ناخواسته از آن جداشد. او هنوز هم حاضر نیست درباره علت یا علل جدایی­اش از شب آواز سخن بگوید: «همین مانده که هر یک از ما اهالی موسیقی با حاشیه پردازیهای خودمان  به بحرانهای فراوان این هنر در این سالها بیشتر دامن بزنیم و آن را بحران زده تر کنیم! به هر حال آنها با ما نساختند یا ما از مواضع خودمان کوتاه نیامدیم و برنامه نشد آنچه بنیانگذارش می­خواست و در سر داشت اما خوشبختانه و به هر شکلی این مسیر هنوز ادامه دارد و برنامه به هر کیفیتی برگزار می­شود که باز هم جای امیدواری است.»

«سکانس آخر» را انتشارات ادریس در ۱۷۲ صفحه با جلد شومیز و در دو قطع مجزای وزیری و رقعی با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه با بهای ۹۰۰۰ تومان به بازار فرستاده و از طریق دفتر این انتشارات نیز قابل خرید است.

http://www.rooznamehsaba.ir/files/fa/publication/pages/1395/3/5/665_2973.pdf

  • علی شیرازی
  • ۰
  • ۰


علی شیرازی

کتاب جدید علی شیرازی با نام «سکانس آخر» و با عنوان فرعی «سوگ‌نوشت هنرمندان خاموش» منتشر شد.
 
«سکانس آخر» به بازار کتاب آمد
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، «سکانس آخر» کتاب تازه علی شیرازی با عنوان فرعی «سوگ‌نوشت هنرمندان خاموش» شامل سوگ‌نامه‌هایی بیوگرافیک برای 37 تن از هنرمندانی است که یا حرفه‌ای سینما بودند یا مثل محمدرضا لطفی و سیمین بهبهانی هنرشان با همان کسوت آهنگسازی یا شاعری، در سینما به کار گرفته شده است.

این کتاب در 37 فصل مجزای کوتاه یا بلند و در پی فقدان این هنرمندان به یادکرد، برشمردن ویژگی‌ها و نگاهی مختصر اما مفید به آثارشان پرداخته است. نویسنده درباره عنوان فرعی کتاب می‌گوید: «نام فرعی کتاب، ابتدا "سوگ‌نوشت سینماگران خاموش" بود اما چون بسیاری از این عزیزان مانند لطفی و سیمین، به عنوان سینماگر شناخته نمی‌شوند ترجیح دادم تا عنوان فرعی درست‌تر سوگ‌نوشت هنرمندان خاموش را برگزینم. هرچند که پیداست کتاب از نگاه سینمایی نقبی هم به دیگر فعالیت‌های چنین شخصیت‌هایی زده است...»

حسن رضیانی، مرتضی احمدی، بابک بیات، پروین غفاری، ناصر گیتی‌جاه و بسیاری دیگر از جمله هنرمندانی هستند که در کتاب، فصلی به هر یک اختصاص یافته است.

در مقدمه کتاب به قلم خود نویسنده می‌خوانیم: «نگاشتن مطالب شبه بیوگرافیک را از دهه 1370 با چاپ نوشته‌هایی درباره سیدحسین طاهرزاده (استاد آواز) و کلنل علی‌نقی وزیری (موسیقی‌دان برجسته) در هفته‌نامه مهر شروع کردم. بعدها به مناسبت زادروز یا یادکرد از غلام‌حسین بنان، منوچهر همایون‌پور و ایرج بسطامی این کار را در روزنامه‌هایی چون شرق، همشهری و جام جم ادامه دادم. همچنین درباره زندگانی از جمع هنرمندان (که عمرشان دراز باد) نیز گاه و بی‌گاه چیزهایی می‌نوشتم.

اما نخستین سوگ‌نوشته سینمایی‌ام را در پی تأثیری که کوچ همیشگی بابک بیات بر من گذاشت در ماهنامه سینمایی فیلم عرضه کردم. از کودکی و نوجوانی، آثارش را دوست داشتم و زمزمه می‌کردم و ماه‌های آخر عمرش را حضوری یا تلفنی باهم در معاشرت بودیم. آن نوشته را به‌عنوان یک ادای دین به هنرمند محبوبم همیشه عزیز می‌داشتم. پس از آشنایی با عباس یاری که سال‌ها بود نوشته‌ها و نقدهایش را می‌خواندم، سنگ بنای صفحه درگذشتگان ماهنامه فیلم در وضعیت جدید و جدی‌ترش گذاشته شد.» 

سکانس آخر (سوگ‌نوشت هنرمندان خاموش) نوشته علی شیرازی در 172 صفحه با جلد شومیز و قطع وزیری در 1000 نسخه و از سوی انتشارات ادریس در با قیمت 9000 تومان به بازار نشر آمده است.

  • علی شیرازی
  • ۰
  • ۰


علی شیرازی

کتاب «سکانس آخر» شرح حال تعدادی از هنرمندان شاخص، شناخته ­شده و البته درگذشته سینما و موسیقی کشورمان، تالیف علی شیرازی راهی بازار نشر شد.

علی شیرازی نویسنده درباره تازه‌ترین کتابش گفت: نخستین سوگ‌نوشت سینمایی‌ام را در پی تأثیری که کوچ همیشگی بابک بیات بر من گذاشت، در ماهنامه سینمایی فیلم عرضه کردم. از کودکی و نوجوانی آثار بیات را دوست می‌داشتم و زمزمه می‌کردم و ماه‌های آخر عمرش را حضوری یا تلفنی با هم در معاشرت بودیم. آن نوشته را به عنوان یک ادای دین به هنرمند محبوبم همیشه عزیز داشته‌­ام.

وی افزود: هنرمندان همواره به افراد جامعه، هم خیلی نزدیک‌اند و هم خیلی دور؛ نزدیک از این نظر که گاه توده‌های وسیعی از جامعه با آنها ارتباط قلبی و عاطفی پیدا می‌کنند و دور از این لحاظ که با وجود چنین صمیمیتی امکان تماس و دیدار همیشگی با هنرمند بجز در نزد عده‌ای از آشنایان و نزدیکان، برای بقیه مردم وجود ندارد. با این همه، به هنگام فقدان هنرمند، چه او نقش‌هایش را بر صحنه زندگی و هنر درخشان بازی کرده باشد و چه معمولی، غمی عمیق جامعه را تا مدتی فرامی‌گیرد و بروز احساسات جمعی در زمان ایفای این آخرین نقش که واقعی‌ترین نقش‌‌ها نیز هست، از هر سو شدت می‌یابد. انگار که پاره‌ای از تن مردمان کنده شده است.

این نویسنده ادامه داد: کتاب «سکانس آخر» شامل شرح حال تعدادی از هنرمندان شاخص، شناخته ­شده و البته درگذشته سینما و موسیقی کشورمان است که اغلب این زندگینامه­‌های گذرا به همراه چکیده احساس نویسنده درباره هر هنرمند معمولاً در ایام پس از درگذشت آنها به رشته تحریر درآمده و در نشریات کشور به چاپ رسیده است.

علی شیرازی که علاوه بر نوشتن به عنوان خواننده سنتی، روزنامه‌نگار، منتقد سینما و موسیقیِ فیلم و نیز پژوهشگر موسیقی هم فعالیت دارد گفت:  به فراخور هر یک از عرصه‌­های مذکور و تجربیاتی که در هر یک از این عرصه­ها کسب کرده‌ام با زندگی این هنرمندان درگذشته مواجه شده‌ام و از تمام دانش و پیشینه و حتی خاطرات شخصی­اش در روایت زندگی و هنر این عزیزان بهره برده‌ام. من از ابتدای نوجوانی و هم‌زمان با تحصیل در مدرسه به فراگیری مبانی سینما در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پرداختم و از ابتدای دهه هفتاد خورشیدی هم به آموختن ردیف آوازی ایران به ترتیب نزد شاپور رحیمی، رضا رضایی پایور و بیش از همه محسن کرامتی مشغول شدم. در دهه به پیشه روزنامه‌نگاری روی آوردم و در زمانی حدود بیست سال، نقدها و مصاحبه‌های بسیاری بر فیلم‌ها و آلبوم‌های موسیقی از من منتشر شده است.

از شیرازی تا امروز کتاب دهه‌شصتی‌ها با عنوان فرعی «نوستالژی دهه 60 در تلویزیون» منتشر شده است. کتاب‌های خسرو خوبان (درباره? محمدرضا شجریان) و سکوت گویا (درباره? ایرج بسطامی) نیز که پیشتر به بازار نشر آمده، حاوی مقالاتی از اوست. او همچنین بنیانگذار و مبدع و طراح اولیه برنامه شب آواز ایرانی است. کتاب «سکانس آخر (سوگ نوشت هنرمندان خاموش)» را انتشارات ادریس در 172 صفحه با جلد شومیز و قطع وزیری در شمارگان 1000 نسخه با بهای 9000 تومان به بازار فرستاده است.

 

http://www.ketabnews.com/detail-31721-fa-1.html

  • علی شیرازی
  • ۰
  • ۰

علی شیرازی

شناسهٔ خبر: 3655236 - سه‌شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۷
کتاب «سکانس آخر» مشتمل بر بیوگرافی هنرمندان موسیقی و سینما همزمان با برگزاری بیست و نهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رونمایی شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، «سکانس آخر» عنوان تازه ترین اثر تالیفی علی شیرازی نویسنده، منتقد و خواننده موسیقی ایرانی است که همزمان با برگزاری بیست و نهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در دسترس علاقه مندان قرار گرفت.

علی شیرازی در مقدمه این کتاب آورده است: زنده­‌یادان محمدرضا لطفی، سیمین بهبهانی (ترانه­‌سرا و شاعر)، غلامعلی پورعطایی و عطا الله خرم جزو آن دسته از هنرمندان موسیقی بودند که گه گاهی به عرصه هنر هفتم نیز سرک کشیدند. حالا بگذریم که مرتضی احمدی (خواننده و بازیگر)، بابک بیات (سازنده موسیقی متن فیلم ها) و محرم بسیم (نوازنده تار آذربایجانی و بازیگر) هم در هر دو عرصه دستانی گشاده داشتند و هنرنمایی می ­کردند. این هنرمندان به همراه کسانی چون عسل بدیعی، حسن رضیانی، مازیار پرتو، ژیلا مهرجویی، صابر رهبر، ناصر گیتی ­جاه، محمود جوهری، محمود استادمحمد و تعدادی دیگر، از جمله کسانی هستند که بیوگرافی آنها در کتاب «سکانس آخر» آمده است.

وی در تازه‌­ترین اثر تالیفی خود که در بیست و نهمین نمایشگاه کتاب رونمایی شده، به مرور زندگی و فعالیت‌های تعدادی از هنرمندان درگذشته این سالها که عمدتاً اهل سینما بودند، می­ پردازد.

«سکانس آخر» را انتشارات «ادریس» در ۱۷۲ صفحه با جلد شومیز و در دو قطع مجزای وزیری و رقعی با شمارگان یک هزار نسخه با قیمت ۹ هزار تومان در بازار کتاب عرضه کرده است.

http://www.mehrnews.com/news/3655236/%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C-%D9%88-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%DA%A9%D8%A7%D9%86%D8%B3-%D8%A2%D8%AE%D8%B1

  • علی شیرازی
  • ۰
  • ۰


علی شیرازی

سکانس آخر تازه‌ترین کتاب علی شیرازی؛ نویسنده و منتقد سینما عصر دیروز در بیست و نهمین نمایشگاه کتاب رونمایی شد.

به گزارش ایلنا، کتاب سکانس آخر عنوان فرعی «سوگ‌نوشت هنرمندان خاموش» را بر خود دارد به مرور زندگی و فعالیتهای تعدادی از هنرمندان درگذشته این سال‌ها که عمدتاً اهل سینما بودند می‌پردازد. البته برخی هنرمندان موسیقی و شعر نیز که بیتوته‌هایی کوتاه و بلند در ایستگاه هنر هفتم داشته‌اند و هنر اصلیشان را دست کم یک بار یا بیشتر بر پرده نقره‌ای به صورت تلفیقی با سینما دیده‌ایم در کتاب حضور دارند. کسانی چونان محمدرضا لطفی، سیمین بهبهانی، بابک بیات، عطاءالله خرم، غلامعلی پورعطایی، علیرضا خورشیدفر، به همراه هنرمندانی چندکاره که در چندین عرصه می‌-درخشیدند همچون زنده‌یاد مرتضی احمدی.

شیرازی درباره انگیزه‌اش از انتشار یکجای این مطالب که عمدتاً در ماهنامه سینمایی فیلم به چاپ رسیده بودند در قالب کتاب به ایلنا می‌گوید: «نگاشتن مطالب شبه بیوگرافیک را از دهه ۱۳۷۰ با چاپ نوشته‌هایی درباره سید حسین طاهرزاده (استاد آواز) و کلنل علی‌نقی وزیری (موسیقی‌دان برجسته) در هفته‌نامه مهر شروع کردم. بعد‌ها به مناسبت زادروز یا یادکرد از غلام‌حسین بنان، منوچهر همایون‌پور و ایرج بسطامی این کار را در روزنامه‌هایی چون شرق، همشهری و جام جم این کار را ادامه دادم. همچنین درباره زندگانی از جمع هنرمندان (که عمرشان درازباد) نیز‌گاه و بی‌گاه چیزهایی می‌نوشتم. اما نخستین سوگ‌نوشت سینمایی‌ام را در پی تأثیری که کوچ همیشگی بابک بیات بر من گذاشت در ماهنامه سینمایی فیلم عرضه کردم. بعد‌ها وقتی نوشتنم در بخش درگذشتگان مجله فیلم جدی شد، دریافتم که شوربختانه در خصوص بسیاری از عزیزانی که درمی‌گذرند و حتی بسیاری از زندگان، بیوگرافی‌های درست و درمانی موجود نیست. حتی میزان اطلاعات درباره آدم‌های مشهوری از این جمع نیز از حد چند سطر فرا‌تر نمی‌رود. بنابراین به تشویق دوستان، بخش بیشتری از وقتم را به نوشتن درباره آن‌ها اختصاص دادم و حالا مجموعه‌ای که پیش روی شماست شرح حال تعدادی از این عزیزان را در بر دارد.»

«سکانس آخر» به بازار آمد

او درباره بخش دیگری از انگیزه‌هایش در انتشار «سکانس آخر» به ایلنا می‌گوید: «البته از ابتدا، هدف از این جمع‌آوری، ضمن برآورده شدن جبران بخشی از آن کمبود، انتشار یکجای چکیده احساسم درباره سینماگران – این محبوب‌ترین گروه هنرمندان در میان توده‌های مردم، در کنار مثلاً اهل موسیقی – بود. البته باید در نظر داشت که متأسفانه و بنا به دلایل فراوان، مثلاً بخش کارنامه هنرمندان درگذشته چندان دقیق نیست و با وجود گسترش انواع فعالیت‌های سینمایی، روز به روز حتی از دقت ایام قدیم هم فاصله می‌گیرد. بنابراین می‌توان به روزی نامشخص دل خوش کرد که اهل دلی همت پیشه کند و دست به کار گردآوری دقیق‌تر کارنامه اهل سینما شود؛ همت پژوهندگانی چونان فرخ غفاری، حمید شعاعی، جمال امید و عباس بهارلو که پایه‌های این رشته را در کشورمان به خوبی بنا گذاشتند.»

سکانس آخر را انتشارات ادریس در ۱۷۲ صفحه با جلد شومیز و در دو قطع مجزای وزیری و رقعی با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه با بهای ۹۰۰۰ تومان به بازار فرستاده و در غرفه این انتشارات در نمایشگاه کتاب قابل خرید است.

http://www.ilna.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%87%D9%86%D8%B1-6/369476-%D8%B3%DA%A9%D8%A7%D9%86%D8%B3-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%A2%D9%85%D8%AF

  • علی شیرازی
  • ۰
  • ۰
نقد و نظری به آواز در عصر اخیر
محمدرضا ممتازواحد
 

از برهه ای به ویژه از پایان دهه شصت به این طرف، صدای آوازخوانان از جهت مباحث کیفی صدا افول کرد. صداهایی اغلب متوسط از حیث مؤلفه های کیفی و البته گاه با کمیتی درخور که آن هم تقریباً و تحقیقاً به سمت «جیغ» سوق یافت. همین آوازخوانان جوانی که از اواخر دهه هفتاد و به ویژه در برهه اخیر (دهه های هشتاد و نود) شاهد درخشش آنها هستیم. البته بماند که این درخشش هم بیشتر به سوسو کردن دورترین ستاره در آسمان می ماند تا درخشش «خورشید» !
فارغ از این تفاسیر و مهمتر از آن، برخوردار نبودن «آن» و «جان» در صدای آوازخوانان جوان است. 
صدایی که آنِ دقایق و لحظات را با جانِ نغمات در هم آمیزد و مخاطب و شنونده را خواسته و ناخواسته به شنیدن آواز خود وادارد. 
پر مسلم است که چنین صدایی حایز «جاذبه شنیداری» است و یک صدای پرجاذبه، انگیزش شنوایی مخاطب را موجب می سازد و عدم این مهم، دلیل اصلی مهجوریت آواز در برهه اخیر است.
به زعم نگارنده، قاطبه آوازخوانان صاحب نام پانزده سال اخیر (به ویژه همین پنج شش آوازخوانِ رو بورس و به اصطلاح چهره که همه جــا نــام و نشان شان دیده و شنیده می شود)، نه تنها فاقد «آنیت» در صدا هستند، که از قضا از «جاذبه شنیداری» صوتی نیز محروم اند.
روند خاصی که متأسفانه بیشتر دافعه آمیز جلوه می نماید تا جاذبه برانگیز و خطر اصلی دقیقاً همینجاست. صداهایی با کیفیت متوسط و تحت تأثیر شدید از یکی دو استاد بلامنازع چند دهه اخیر، که نه دیگر کپی، بلکه کپی روی کپی را منجر شده که سرانجام دستگاه فتوکپی شان «کاغذ سفید» را تحویل مخاطب می دهد. از کمیت هم که فقط «جیغ مردانه» را شاهدیم!
البته منکر این قضیه هــم نمی توان شد که همین آوازخوانان جوان، سالها تحصیل آواز کرده اند و اغلب دارای تکنیک های قابل قبول و دانش عملی و گاه نظری قابل توجهی در حوزه موسیقی آوازی اند. شعر و ادبیات را می شناسند و در خصوص مبحث تلفیق شعر و موسیقی، مطالعات عمیقی داشته اند و مهمتر از همه این که بهترین لحظات عمر خود را صرف یادگیری و تلمذ کرده اند. این مجاهدت خود دارای ارزش است و باید منصف بود و عادلانه قضاوت کرد. 
با تمامی این اوصاف و ضمن خسته نباشید به چند چهره آوازی مان، به زعم راقم این سطور، صداهای مذکور جاذبه برانگیز نیست و فاقد «آن» و «جان» موردنظر است. امید است که چهره شدن آوازخوانان جوان، به دلیل بنیه و نیروی جوانی شان نباشد و پس از ایامی که بالاخره نوبت جوانی هم طی خواهد شد؛ همچنان چهره بمانند و خدای ناکرده، دچار میرایی زودرس نشوند! چهره شدن آسان نیست ولی چهره ماندن و حفظ آن بسیار دشوارتر است. 
در اینجا نقدی هم متوجه جامعه مدرسان آواز است. استادان بزرگوار! شما که از اول می بینید که هنرجو فاقد اصل مهم آواز یعنی صدای مطلوب و مطبوع است؛ چرا تکلیف را از روز اول برای او مشخص نمی سازید؟ آیا صِرف علاقه و اصرار و فرضاً استعداد نسبی هنرجو، ارزش سالها صَرف وقت برای آموزش او را دارد؟ حال ثمره این آموزش چه خواهد بود که هنرجوی مذکور با ضرب و زورِ رابطه به عرصه بیاید و سلیقه مخاطب را تنزل بخشد؟ گوش نسل حاضر را در اختیار بگیرد و در اذهان چنین بنمایاند که این آواز، «آواز فاخر ایرانی» است و مصداق بارز «صدای ناب»، این صداست! 
صدایی که به هیچ وجه جاذبه شنیداری ندارد، چگونه می تواند نوجوان و جوان عصر حاضر را (تأکید می کنم «عصر حاضر را») به شنیدن آواز وادارد؟ آن وقت در این اوضاع می توان انتظار معجزه داشت؟ همین که کشتی «آواز ایرانی» در میان طوفان و آماج سهمگین کنونی هنوز هم پابرجاست، باز جای شکر دارد. با نهایت احترام و ادب به ساحت محترم مدرسان آواز و استادان عالیقدر، اذعان می دارد که قصور آنها در «مهجوریت آواز» از همه بیشتر است و صد البته مسئولان و متولیان فرهنگی و هنری نیز بیشتر مقصرند که مجالی را برای بروز استعدادها و صداهای ناب مهیا نساخته اند.
«شب آواز ایرانی»؛ مأمن یا معبر؟
در سال های قبل از انقلاب، حمایت رسانه های جمعی به ویژه رادیو و بعدها تلویزیون، محل ظهور و حضور استعدادهای ناب هنری بود. البته این نکته هم گفتنی است که رادیو و تلویزیون آن عصر در عین حمایت از جوانان مستعد، بی در و پیکر نبود و شورای ممتحنین به این راحتی ها اجازه ورود هر آوازخوانی را به رسانه نمی دادند. هنرمندی قدیمی به نقل از یکی از ویولنیست ها برای نگارنــده نقل می کرد کــه در سال های قبل از انقلاب، آوازخوانی بسیار مصر بود که به رادیو راه یابد. آن نوازنده ویلن موضوع را با استادش علی تجویدی در میان می گذارد. اسـتاد تجـــویدی می‌گوید یک نمونه صوتی از صدای ایشان را به من بدهید تا در شورا مطرح کنم. این امر صورت می‌پذیرد. پس از مدتی آن ویولنیست علی تجویدی را می بیند و نتیجه را جویا می‌شود. مرحوم تجویدی در جواب می‌گوید: صدای این آقا بیشتر به درد مرثیه خوانی می‌خورد تا آواز کلاسیک ایرانی! 
البته این آوازخوان اکنون در زمره ردیف دانان و مطلعین و مدرسین موسیقی آوازی است و مسأله مهم اینجاست که یک آوازخوان خلاق می تواند ردیف دان باشد، ولی هر ردیف دانی لزوماً یک آوازخوان مبتکر نیست. منظور از بیان این خاطره مؤید این نکته بود که در گذشته جهت آوازخوانی در رسانه باید هفت خوان رستم طی می شد و هر کسی را یارای حضور در رسانه رادیو و تلویزیون آن هم برای اجرای «آواز» نبود. 
بعد از انقلاب البته «صدا» (رادیو) کم و بیش به رسالت خود مشغول بوده و هست، ولی «سیما» (تلویزیون) برخورد سلبی و قهرآمیزی را با موسیقی رقم ساخت. نبود برنامه های موسیقی محور پرمخاطب و به خصوص بی توجهی به تربیت و تعلیم استعدادهای ناب در عرصه موسیقی، رکود چشمگیری را در عرصه آواز ایرانی موجب ساخت. البته در عصر انفعال، فعالان فرهنگی بی تفاوت ننشسته اند و به عنوان نمونه فرهنگسراها اکنون محل رشد و نمو علاقه مندان هنر موسیقی است. به طور مثال مدیران و دست اندرکاران فرهنگسرای ارسباران با تلاش و کوشش عاشقانه و صادقانه شان، فرهنگسرای مذکور را به قطب موسیقی فرهنگسراهای پایتخت مبدل ساخته و جریان سازی خوبی را در این زمینه موجد و موجب گشته اند. 
اما در این میان، نشست «شب آواز ایرانی»، آن هم به دست مرکز موسیقی حوزه هنری (که البته بر پایه ایده اولیه، ابتکار، خدمات و زحمات «علی شیرازی» خواننده و پژوهشگر موسیقی شکل گرفت)، خود علیحده اتفاق مبارکی است. از این حیث که اولاً حامی آن (حوزه هنری) خود از متولیان فرهنگی هنری کشور است و این رویکرد هوشمندانه را از جانب مرکز موسیقی حوزه هنری باید به فال نیک گرفت؛ و از جهت دیگر، برپایی این نشست تخصصی با موضوعی مهم و خطیر (آواز ایرانی)، سعی بر آن دارد تا خلأهای موجود را تا حد بضاعت و توان خود مرتفع نماید. 
این نشست، حال با تمامی آرمان ها و اهداف برگزارکنندگان آن، فقط به یک هدف منتهی می گردد: «آواز ایرانی». موقعیتی که شاید قبل از انقلاب هم آنقدر فراهم نبوده، به گونه ای که هنرمند پیشکسوتی چون فریدون شهبازیان هم در سخنرانی خود در هشتمین نشست شب آواز ایرانی اظهار داشت که برای خود من در سنین جوانی چنین فرصتی مهیا نشد که کارم را به صورت صحنه ای روی در روی مخاطب عرضه نمایم. این خود بزرگترین توفیقی است که نصیب نشست های «شب آواز ایرانی» و البته آوازخوانان و دوستداران آواز شده است که باید آن را مغتنم شمرد. 
در شب هشتم این نشست، شاهد چهار برنامه ساز و آواز بودیم. آوازخوانان و نوازندگانی مستعد و دارای انگیزه که با تمامی کم و کاستی هایشان در امر اجرا، پویایی و شکوفایی را در عرصه آواز نوید می دادند. ساز و آواز گروه اول و ساز و آواز گروه دوم تنها در مایه اجرایی (ابوعطا) و ساز یکسان (تار) اشتراک داشت ولی در حوزه اجرا تفاوت بسیار بود. آوازخوان اول سعی داشت که بیشتر خودش باشد و آوازخوان دوم کمتر خودش بود ولی برعکس نوازنده تار گروه اول، سازش ناکوک و نوازنده تار گروه دوم سازش کوک و فضاپردازی و فضاسازی در نوازندگی اش بیشتر مبرهن بود.
در گروه دوم نوازنده تنبک نیز حضور داشت و به هنرنمایی پرداخت. اما نکته قابل توجه در خصوص دو گروه مذکور، انتخاب آواز ابوعطا برای اجرا بود که بسیار مناسب افتاد و حال و هوای خوبی به این محفل تخصصی بخشید. گروه سوم با رپرتوار اجرایی متفاوتی ظاهر شد. اجرای گروه های اول و دوم خودآگاه یا ناخودآگاه بیشتر بر نوبت و ترتیب نغمات و سیر الحان ردیف متمرکز بود ولی در گروه سوم اصلاً این گونه نبود و خواندن بر مبنای آموزه های ردیف مورد توجه قرار گرفته بود.
برداشت آزاد از ردیف آواز دشتی و ردیف دستگاه شور و اجرا در فواصل دشتی و کرد بیاتِ شور به گونه ای که فضای غالب برنامه این گروه را در برگرفت و در نهایت اشاره به تکه های قرچه و رضوی و البته هنرنمایی نوازنده خوب سنتور که در جواب آواز، هم سنت نعل به نعل و هم فضاسازی و فضاپردازی را به موازات هم وسعت بخشید و ارائه داد. اجرای مذکور این نکته را در پی داشت که برای اجرای ساز و آواز، حال حتماً نباید از درآمد و کرشمه شروع کرد و با طی درجات گام به تکه ها و گوشه های اوج و در نهایت به فرود منتهی شد؛ بلکه می توان با سیر در نغمات و مناطق مُدال هر مایه، صد آواز – مثلاً در دستگاه شور- خواند که هرکدام با دیگری فرق داشته باشد. 
گروه چهارم با اجرای خوب در ابتدا و با اجرایی متوسطِ رو به ضعیف در انتها، برنامه اش را ارائه داد. جنس و زنگ صدا و شیوه اجرایی آوازخوان چهارم، یادآور دوران طلایه داران آواز این مرزو بوم بود ولی با اجرای نه چندان خوب تصنیف معروف بیات اصفهان، اجرای زیبای نخستینش را تحت تأثیر قرار داد. همانطور که جناب شهبازیان هم این نکته را در خصوص اجرای تصنیف و توجه به شعر تصنیف به وی متذکر شد. اما نوازنده تار گروه بسیار خوب ظاهر شد که البته با توجه به رزومه پربارش بعید هم نمی نمود و جناب داود یاسری هم که خود از نوازندگان پیشکسوت و شناخته شده موسیقی ایرانی است، به عنوان نوازنده تنبک در گروه چهارم حضور داشت.
حال غرض از توضیحات فوق، گزارش ساز و آوازهای اجرا شده در هشتمین شب آواز ایرانی نبود، بلکه همانطور که قبلاً هم عنوان شد، اجرای هر چهار گروه مذکور با توجه به نقاط قوت و ضعفشان، نوید این را می دهد که نوازندگان و آوازخوانان جدیدی در آینده ای نه چندان دور در فضای رسمی موسیقی کشور حضور خواهند داشت. حال در این میان پرسشی که ذهن راقم این سطور را درگیر خود ساخته، این است که شب آواز ایرانی، «مأمن» است یا «معبر»؟ 
قطع به یقین که «شب آواز ایرانی» مأمنی برای آوازخوانان جوان و یا میانسالان کمتر شناخته شده و البته پژوهشگران و دوستداران هنر آواز ایرانی است، ولی آیا می تواند محل عبور هم باشد؟ یعنی همان گونه که موجب بروز و کشف استعدادهای هنرمندان مستعد می گردد، آنان را تحت پوشش قرار داده و لااقل شرایط انتشار اولین آلبوم هنری آنان را موجب سازد و آنان را از برزخ بی اعتنایی ها و بی حمایتی ها عبور دهد و ورودشان را به عرصه موسیقی کشور سهل و هموار نماید؟! که اگر این امر میسر گردد، «شب آواز ایرانی» و به تبع آن «مرکز موسیقی حوزه هنری»، از نشستی «تأثیرگذار» به نهادی «جریان ساز» مبدل خواهد شد. امید است که فجر امید و «روزِ آواز ایرانی» را شاهد باشیم.

http://www.ettelaat.com/etiran/?p=197114

  • علی شیرازی
  • ۰
  • ۰

احتمال برپایی جشنواره آواز ایرانی/ آن قطار را دوباره راه بیندازیم

علی شیرازی
شناسهٔ خبر: 3594726 - دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۷:۴۷
مدیر سابق ویژه‌برنامه «شب آواز ایرانی» که قصد دارد «جشنواره آواز ایرانی» را راه‌اندازی کند تاکید کرد باید قطار باشکوه آواز اصیل ایرانی را دوباره به راه انداخت و صاحبدلان را با آن همراه کرد.

علی شیرازی خواننده و پژوهشگر موسیقی ایرانی که تا چندی پیش مسئولیت برگزاری ویژه برنامه «شب آواز ایرانی» مرکز موسیقی حوزه هنری را به عهده داشت در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به احتمال برگزاری «جشنواره آواز ایرانی» بیان کرد: رایزنی هایی برای برگزاری جشنواره آواز ایرانی انجام گرفته و خوشبختانه تا به امروز نهادهای مربوطه همکاری خوبی با ما داشته‌اند و اگر تا چند روز آینده بتوانیم درباره این موضوع به قطعیت برسیم جزییات بیشتری را در اختیار رسانه ها قرار خواهیم داد.

این خواننده افزود: از همان زمانی که از «شب آواز ایرانی» جدا شدم در محیط ­های فرهنگی و هنری دیگر سخت به دنبال راه ­اندازی برنامه ­های مشابه و صدالبته برپایی یک جشنواره مختص هنر گرانقدر آواز ایرانی و مسابقه خوانندگی در موسیقی دستگاهی بوده ­ام. پس از رایزنی با چند نهاد فرهنگی هنری با یکی از آن­ها به توافق­ های اولیه رسیده ­ایم که به محض قطعی شدن، جزییات آن رسانه­ ای خواهد شد.

وی درباره انگیزه های برگزاری این جشنواره توضیح داد: نسل من به همراه کسانی که حدود یک دهه زودتر از ما کار خوانندگی را شروع کرده بودند با آزاد شدن موسیقی پاپ، به یکباره آینده پیش روی خود را تیره و تار دیدند. البته مشکل آزادی آن موسیقی و گونه­ های دیگر این هنر نبود؛ چراکه آن اتفاق دیر یا زود باید می افتاد بلکه مسأله اصلی محدود شدن فضای رسانه ­ای و اجرایی برای ارائه آواز ایرانی بود که فعالیت در این عرصه را محدودتر کرد. از سوی دیگر تقلید و تک ­صدایی دو عامل مهمی بودند که وضعیت هنر آواز را به سمت رکودی که امروز شاهدش هستیم سوق دادند.

شیرازی با اشاره به اینکه حالا نسل من و نسل قبلی بدون آنکه کار مهمی در آواز کرده باشد رو به پیری گذاشته و هنوز به میدان نیامده خود را بازنشسته می­ بیند، بیان کرد: البته بنده به سهم خودم با  همراهی جمعی دلسوز از طریق راه­ اندازی برنامه «شب آواز ایرانی» کوشیدم تا حدی در رفع خلأ رسانه­ ای معضل اجرایی برای اهل آواز به ­ویژه یکی دو نسلی که در حال پیر شدن هستند برنامه هایی را اجرا کنم اما آن برنامه به مسیر دیگری افتاد و من به عنوان پدیدآورنده و طراح اولیه برنامه کناره ­گیری کردم.

وی با انتقاد از روند کیفی حوزه آواز تصریح کرد: تردیدی نیست که مهمترین تنگنایی که امروز آواز ما در آن گرفتار آمده تنگنای رسانه ­ای است، زیرا بر کسی پوشیده نیست که معدود خوانندگانی که این سال­‌ها به اصطلاح در ویترین قرار دارند و به نوعی «خوانندگان در بورس» لقب گرفته ­اند همه موجودیت آواز ما را تشکیل نمی ­دهند. ما صاحبان صداها و استعدادهای خوب زیاد داریم که متأسفانه صدای­شان به جایی نمی­ رسد و راه حل موضوع معرفی هرچه بیشتر و بهتر آنهاست زیرا این هنرمندان وقتی راه خود را پیدا کنند و خوب به مردم معرفی شوند آواز هم از این رکود خارج خواهد شد.

این پژوهشگر در پایان گفت: راه دیگر هم آن است که وقتی می­ بینیم برخی خوانندگان به هزینه خود به اصطلاح تک­ تراک­ های تولیدی ترانه‌ه­ای و تصنیف‌های خاص خودشان را تولید می­ کنند و در فضای مجازی قرار می ­دهند، به آواز نیز نگاهی این چنینی داشته باشند و هر از گاهی آوازهای تازه­ شان را در همراهی با یکی دو ساز در اینترنت قرار دهند و طراوتی به این هنر ببخشند. به هر ترتیب  تولید ساز و آواز کم­ هزینه تر از اجرای یک تصنیف یا ترانه که ارکستر و آهنگساز و تنظیم ­کننده لازم دارد تمام می­ شود. تازه این­ها راه هایی است که به ذهن من می ­رسد و مطمئن باشید اگر همه دلسوزان هنر آواز دست به کار شوند آن قطار باشکوه که در گذشته نه چندان دور شاهدش بودیم دوباره به راه خواهد افتاد و صاحبدلان را با خودش همراه خواهد کرد.

http://mehrnews.com/news/3594726/%D8%A7%D8%AD%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D8%B1%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A2%D9%88%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A2%D9%86-%D9%82%D8%B7%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D9%88%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%A8%DB%8C%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B2%DB%8C%D9%85


  • علی شیرازی
  • ۰
  • ۰


خوانندگی علی شیرازی در مستند فرخی یزدی

آوای ایرانیان:

 ممتاز

محمدرضا ممتاز واحد:

علی شیرازی می نویسد. سالهاست که می نویسد، اما در پسِ اندیشه های نگارشی و آن قلم توانا، آوازخوانی پنهان است که دست روزگار تا به امروز تقدیرِ نگارش را برای او رقم زده بود. شاید مخاطبانِ پیگیر مقالات تحلیلی و انتقادی علی شیرازی کمتر مطلع باشند – یا که اصلاً مطلع نباشند- که عمر آوازخوانی شیرازی از عمر قلم فرسایی او در جراید بیشتر است. بیش از بیست و پنج سال تحصیل و تحقیق در محاضر بزرگانِ آواز ایران ، این بار او را بر آن داشته که هنر آوازخوانی اش را به موازات فعالیت های نگارشی و پژوهشی به مخاطبانش ارائه نماید.

در بررسی صدا و آواز علی شیرازی نخستین و مهمترین مطلبی که به ذهن می آید این است که وی شبیه کسی نمی خواند. استقلال صدایی او آن هم در عصری که گوش ها آنقدر به مشابه خوانی عادت کرده که اگر خلاف آن شنیده شود، جای تعجب دارد. در قدیم دستگاه های استنسیل و فتوکپیِ آنالوگ، کپی را آنقدرها هم برابر با اصل منتشر نمی ساخت ولی حال به مدد عصر دیجیتال، حتی الامکان کپی برابر اصل ارائه می گردد که البته اگر علم و دانش این صداها هم برابر با اصل – به معنای واقعی کلمه- می بود، باز جای تأسف کمتر بود ولی متأسفانه گویا دستگاه های فتوکپی هم به افلاس افتاده اند که به جای «اصل»، کار به کپی روی «کپی» انجامیده که در نهایت کاغذ سفیدِ آواز را تحویل مخاطبان می دهند. البته باید توجه داشت که هیچ وقت و هیچ گاه کپی جای اصل را نمی گیرد حتی کپی برابر با اصل.

علی شیرازی حایز صدایی است با مؤلفه های کیفی و کمی بالنسبه مطلوب و مطبوع اما «مستقل» که می خواهد خودش باشد. مسأله مهم دیگر این که طنین صدای شیرازی در محدوده صدایی خاصی، بسیار خوش طنین تر و به اصطلاح جلا یافته تر به گوش می رسد و او خود در مقام آوازخوان به آن واقف است. اهل فن واقفند که خواننده و آوازخوان باید محدوده صوتیِ صدای خود را کاملاً شناخته و در گستره «مطلوب»ِ آن آوازخوانی نماید و این، یک اصل مهم در هنر آوازخوانی است. در آوازی که در خاتمه این نوشتار خواهید شنید، شناخت و بهره گیری از بهترین محدوده صوتی توسط او کاملاً مبرهن است.

خوشبختانه علی شیرازی همّ و غمّ آواز دارد و برخلاف خیل کثیری از آوازخوانان و خوانندگان امروزی که آوازخوانی را در «فرع» و تصنیف و ترانه خوانی را در «اصل»ِ اهداف کاری خود قرار داده اند؛ ولی شیرازی بر عکس، بر اجرای آواز تأکید دارد. او آواز را مختصر و مفید ارائه می دهد. موجزخوانی و اجرای آوازهای مختصر و مفید، مسأله ای است که بسیار مورد تأکید راقم این سطور است. در عصر حاضر که «زمان، زمانِ ثانیه هاست»؛ دیگر نه فرصت و نه مجال آن است که آوازهای طولانی را تحویل مخاطب دهیم. این نکته ای است که حتی همین پنج شش خواننده جوان – مثلاً در بورس- عصر حاضر نیز بایستی به آن دقت نمایند که اگر احیاناً تیرِ آوازی از کمانِ حنجره مبارکشان رها شد، مختصر و مفید و متناسب با حوصله مخاطبِ امروز باشد.

شیرازی قصد به رخ کشیدن اطلاعات ردیفی خود را ندارد که بنشیند و بیست دقیقه یا نیم ساعت بیات ترک بخواند بلکه موجز خوانی را ترجیح داده و همانطور که در ادامه خواهید شنید در یک آواز حدوداً چهار دقیقه ای، حرف جدیدی برای گفتن دارد. همین مهمّ، رویکرد شیرازی را به آواز از «نوبت و ترتیب خوانی» به «مایه خوانی» سوق داده است. همانطور که شرحش رفت علی شیرازی سال ها در محضر استادان فن تحصیل ردیف کرده است ولی خود در مقام آوازخوان، با توجه به اشل صوتی و گام لحن مربوطه، خوانش و گفتمانی بر پایه آموزه های ردیف را مورد توجه قرار داده است. در آسیب شناسی آواز ایران به خصوص در چهار دهه اخیر، یکی از آفت ها همین نگاه صرفاً ابژکتیو به ردیف بود که غالبِ آوازخوانان را به نوبت و ترتیب خوانی سوق داد و متأسفانه نگاه سوبژکتیو به مقوله ردیف و برداشت آزاد از آن و ذهنیت تصویرسازی و روحیه خلق و آفرینشگری در محدوده گام و بستر نغمگی الحان موسیقی ایرانی، کمتر مورد توجه قرار گرفت. البته بماند که این بی اعتنایی همراه با تعصباتی بود که از منظر عده ای، ردیف به منزله وحی مُنزَل تلقی می شد.

علی شیرازی در آواز کوتاهِ بیات ترک خود که در ادامه نوشتار خواهید شنید، بدون دِلِی دِلِی های مرسوم مستقیم به سراغ شعر رفته و بیت اول را در منطقه مُدال درآمد – که خصوصاً در بیات ترک منطقه مدالِ پر گوشه ای است- آغاز و «روح الارواح» را که اتفاقاً در همین منطقه قرار می گیرد را اجرا می کند؛ اجرای مصرع سوم و تکرار مجدد آن، «داد» را تداعی می کند که به انضمام تحریر غلت آمیز زیبایی که «نیش» به انگاره های ملودیکی «فیلی و شکسته» می زند با مصرع چهارم به فرود می انجامد. آوازی موجز، مختصر و مفید که ملهم از ردیف موسیقی ملی اما با برداشت آزاد و با خلق آوازی جدید صورت گرفته است. سروده ای در قالب رباعی منسوب به ابوسعید ابوالخیر که شعرگزینی خوب آوازخوان را نشان می دهد:

گفتم: چشمم، گفت: به راهش میدار

گفتم:  جگرم، گفت:  پر آهش میدار

گفتم: که دلم، گفت: چه داری در دل؟

گفتم:  غم تو، گفت:  نگاهش  میدار

شیرازی به مقوله ریتم بسیار توجه دارد. صدای شیرازی، صدایی است که در کنار آوازخوانی، ضربی خوانی مطلوب و دلچسبی را هم می تواند ارائه نماید. ساختار صدای او همراه با مؤلفه های کیفی و کمی صدایش، این را می گوید. او در آواز نیز به ریتمِ پیدا و پنهان بسیار توجه دارد. همانطور که خاتمه آوازش را با «ضربی قطار» (یا کرشمه قطار) به پایان می رساند. گوشه ای غیر مدال با تشخص ریتمیک که حالت طرب انگیزی را در آواز او به وجود آورده است. نگاه شیرازی به موسیقی و اساساً به آواز، نگاهی فرحبخش است. این نگرش و رویکرد – که شرح و بسط آن خود نوشتاری مجزا را می طلبد- اگر در آواز ایرانی بیشتر مورد توجه قرار می گرفت «آواز ایرانی» را مبدل به «مرثیه» نمی ساخت. شیرازی می خواهد آوازش را فرحبخش بخواند. چه اشکالی دارد که «امید» و «شادی» از آوازِ یک آوازخوان به گوش رسد حتی اگر بخواهد لحنی غم انگیز را اجرا نماید؟! …

علی شیرازی در موقعیتی است که نمی شود به او گفت که چه کار کند، چون به اصطلاح آردش را بیخته و الکش را آویخته است. سالها مؤانست و معاشرت با استادان و آوازخوانان صاحبنام و گمنام که با نگاه تیزبنش از منظر یک روزنامه نگار و صاحب قلم، رویدادها را به دقت دنبال کرده و می کند و چه بسیار از هنرمندان (و حتی هم دوره ای های خود را) که خود، شاهد لغزش ها و ناکامی هایشان بوده است. از آنجا که او در مقام یک نویسنده واج آرایی، سجع، ترصیع، جناس و قلب را در عرصه نگارش ملحوظ می دارد، همین دقت نظر را بایستی – بیشتر و بیشتر – در ادای واضح تر سیلاب ها و واژگان منظور دارد. زیرا آواز، خود نوعی نگارش است در بُعد زمانی و آوازخوان نویسنده ای است که با صوتش، حرف به حرف و واژه به واژه کلام را در ذهن شنونده به تصویر می کشد و می نگارد.

غرق شدن در وادی ادبیات و مؤانست با شاعران و ادیبان، خود جهان بینی دیگری را به آوازخوان خواهد بخشید. آوازخوان بهتر است مدتی را هم با نوازندگان مجالست نماید؛ زیرا به همراهِ «ساز» خواندن و جفت و جور شدن – و یا به اصطلاح چِفت شدن- با نوای ساز به غیر از کسب تجارب از ترفندها و شگردهای آن، تأثیر و تأثر متقابلی را بین نوازنده و خواننده در «آن» و «لحظه» به وجود می آورد که تأثیر شگرفی را بر اعتلای آوازِ آوازخوان خواهد داشت. همانطور که در بدو نوشتار نیز ذکر شد، شیرازی حایز صدایی مستقل است ولی در سبک، نوعی سردرگمی و حیرانی در شیوه اجرایی وی محسوس و مسموع است. البته این مسأله از منظری تحسین برانگیز است که علی شیرازی می خواهد پیشرو باشد نه پیرو! ولی به زعم نگارنده، خویشتن شناسی و غور و تأمل در خویشتنِ خویش و تأمل و تأمل و تأمل از جانب هنرمند عارف و صاحب قلممان، این صدا را به سمت و سویی رهنمون خواهد ساخت که به غیر از استقلال صدا، صاحب سبکی کمال گرا باشد. این مسأله بعید نخواهد بود چون صاحبان قلم، اراده ای آهنین دارند.

 و اما خاتمه نوشتار دردِ دلی است که روی سخن آن با اهالی موسیقی ایران است. این که علی شیرازی در سن چهل و پنج سالگی هنوز در آواز به حقش نرسیده، سخنی است که نه در مورد او بلکه در مورد خیل کثیری از جوانان و یا میانسالان هنردوست ایرانی دلالت می کند. سیستم فرهنگی کشور نمی خواهد و یا نمی تواند به برخی از اهداف رسالت خود جامه عمل بپوشاند که یکی از همین آرمان ها، همانا استعدادیابی و پرورش آنها و صد البته معرفی استعدادها به جامعه هنری است. حال در این وانفسا و در این عصر انفعال، اهالی موسیقی کشور باید دست روی دست بگذارند؟ با شِکوه سر دادن و گلایه کردن کاری از پیش نخواهد رفت و باید هر کس که در جامعه موسیقی به هر نحو و به هر شکلی که فعال است، آستین ها را بالا زده و نسبت به افرادی که اتفاقاً بایستی از آنها حمایت کرد، دغدغه پشتیبانی داشته باشد.

اگر در فضای موسیقی کشور، «رابطه» و «رابطه بازی» کنار گذاشته می شد و «شایسته سالاری» و «ضابطه مندی» متر و معیار قرار می گرفت، در کنار همین پنج شش خواننده جوان مثلاً «چهره»؛ گلستانی به پا می شد که شاهد جلوه برانگیزی گل های بیشتری بودیم. بی تفاوتی و بی توجهی به یک استعداد نه تنها ظلمِ به او، بلکه خیانت به آتیه فرهنگی کشور است.

 آواز وصف شده را می توانید در این آدرس بشنوید:

http://avayeiranian.ir/1395/01/17/4058/

  • علی شیرازی
  • ۰
  • ۰


خوانندگی علی شیرازی در مستند فرخی یزدی

علی شیرازی (آوازخوان، منتقد سینما و پژوهشگر موسیقی) با حضور در استودیو می‌نور، قطعه‌های ضربی و آوازی فیلم مستند فرخی یزدی به کارگردانی هومن ظریف را اجرا کرد.

به گزارش ایلنا؛ این آواز‌ها و ضربی‌خوانی‌ها بر اساس سروده‌های زنده‌یاد فرخی یزدی ساخته و ضبط شده‌اند تا در در طول فواصل فیلم و به فراخور صحنه‌ها و پیشبرد زندگی این شاعر از آن‌ها استفاده شود.

البته هشت قطعه آوازی و ضربی شیرازی متفاوت با موسیقی تیتراژ ابتدایی فیلم است که قبلاً آن را گروه موسیقی خورشید سیاه به طور جداگانه اجرا کرده است. شیرازی و ظریف پیش‌تر در مستند نغمه‌سرای کودکان هم با یکدیگر همکاری کرده بودند. در فیلم قبلی نیز که به زندگی عباس یمینی شریف می‌پردازد؛ شیرازی ضمن بازی در نقش داود، خوانندگی شعری از فرخی یزدی را که در زمان کودکی یمینی شریف در باغ خانوادگی آن‌ها ساکن بوده بر عهده داشت.

این خواننده می‌گوید بازیگری برایم مقوله‌ای جدی نیست و آن نقش نیز چون با اجرای آواز در مقابل دوربین همراه بود برایم جذابیت پیدا کرد. شیرازی در سال‌های دور‌تر نیز ضمن همراهی با حسین علیزاده و استادش در آواز یعنی محسن کرامتی، بخشی از آوازهای موسیقی فیلم مستند میراث کهن را اجرا کرد که در قالب آلبومی به نام «از اعصار» منتشر شد.

این آوازخوان همچنین از بهار امسال برنامه ابداعی‌اش «شب آواز ایرانی» را در حوزه هنری برگزار کرد که پس از پنج جلسه از ادامه همکاری با آن کناره گرفت. او مدتی است کار نگارش و تکمیل کتاب «صدای معیار» را در پیش گرفته است که به زندگی و هنر ایرج خواجه امیری می‌پردازد. نام کتاب در واقع برگرفته از مقاله‌ای با عنوان «صدایی با جاذبه‌های سینمایی» به قلم خود شیرازی است که در ماهنامه سینمایی فیلمِ نوروز ۱۳۹۲ درباره‌ این خواننده صاحب سبک چاپ شد و چندی بعد به ‌وسیله‌ «محمدرضا شجریان» در مراسم بزرگداشت ایرج بر سر زبان‌ها افتاد.

 http://www.ilna.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%87%D9%86%D8%B1-6/333743-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C

  • علی شیرازی