علی شیرازی

روزنامه‌نگاری، شعرها و نوشته‌ها

علی شیرازی

روزنامه‌نگاری، شعرها و نوشته‌ها

روزنامه نگاری و مقالات فرهنگی و هنری، سروده‌ها، درد دل‌ها و مصاحبه‌ها

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

علی شیرازی

شناسهٔ خبر: 3655236 - سه‌شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۷
کتاب «سکانس آخر» مشتمل بر بیوگرافی هنرمندان موسیقی و سینما همزمان با برگزاری بیست و نهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رونمایی شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، «سکانس آخر» عنوان تازه ترین اثر تالیفی علی شیرازی نویسنده، منتقد و خواننده موسیقی ایرانی است که همزمان با برگزاری بیست و نهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در دسترس علاقه مندان قرار گرفت.

علی شیرازی در مقدمه این کتاب آورده است: زنده­‌یادان محمدرضا لطفی، سیمین بهبهانی (ترانه­‌سرا و شاعر)، غلامعلی پورعطایی و عطا الله خرم جزو آن دسته از هنرمندان موسیقی بودند که گه گاهی به عرصه هنر هفتم نیز سرک کشیدند. حالا بگذریم که مرتضی احمدی (خواننده و بازیگر)، بابک بیات (سازنده موسیقی متن فیلم ها) و محرم بسیم (نوازنده تار آذربایجانی و بازیگر) هم در هر دو عرصه دستانی گشاده داشتند و هنرنمایی می ­کردند. این هنرمندان به همراه کسانی چون عسل بدیعی، حسن رضیانی، مازیار پرتو، ژیلا مهرجویی، صابر رهبر، ناصر گیتی ­جاه، محمود جوهری، محمود استادمحمد و تعدادی دیگر، از جمله کسانی هستند که بیوگرافی آنها در کتاب «سکانس آخر» آمده است.

وی در تازه‌­ترین اثر تالیفی خود که در بیست و نهمین نمایشگاه کتاب رونمایی شده، به مرور زندگی و فعالیت‌های تعدادی از هنرمندان درگذشته این سالها که عمدتاً اهل سینما بودند، می­ پردازد.

«سکانس آخر» را انتشارات «ادریس» در ۱۷۲ صفحه با جلد شومیز و در دو قطع مجزای وزیری و رقعی با شمارگان یک هزار نسخه با قیمت ۹ هزار تومان در بازار کتاب عرضه کرده است.

http://www.mehrnews.com/news/3655236/%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C-%D9%88-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%DA%A9%D8%A7%D9%86%D8%B3-%D8%A2%D8%AE%D8%B1

  • علی شیرازی
  • ۰
  • ۰


علی شیرازی

سکانس آخر تازه‌ترین کتاب علی شیرازی؛ نویسنده و منتقد سینما عصر دیروز در بیست و نهمین نمایشگاه کتاب رونمایی شد.

به گزارش ایلنا، کتاب سکانس آخر عنوان فرعی «سوگ‌نوشت هنرمندان خاموش» را بر خود دارد به مرور زندگی و فعالیتهای تعدادی از هنرمندان درگذشته این سال‌ها که عمدتاً اهل سینما بودند می‌پردازد. البته برخی هنرمندان موسیقی و شعر نیز که بیتوته‌هایی کوتاه و بلند در ایستگاه هنر هفتم داشته‌اند و هنر اصلیشان را دست کم یک بار یا بیشتر بر پرده نقره‌ای به صورت تلفیقی با سینما دیده‌ایم در کتاب حضور دارند. کسانی چونان محمدرضا لطفی، سیمین بهبهانی، بابک بیات، عطاءالله خرم، غلامعلی پورعطایی، علیرضا خورشیدفر، به همراه هنرمندانی چندکاره که در چندین عرصه می‌-درخشیدند همچون زنده‌یاد مرتضی احمدی.

شیرازی درباره انگیزه‌اش از انتشار یکجای این مطالب که عمدتاً در ماهنامه سینمایی فیلم به چاپ رسیده بودند در قالب کتاب به ایلنا می‌گوید: «نگاشتن مطالب شبه بیوگرافیک را از دهه ۱۳۷۰ با چاپ نوشته‌هایی درباره سید حسین طاهرزاده (استاد آواز) و کلنل علی‌نقی وزیری (موسیقی‌دان برجسته) در هفته‌نامه مهر شروع کردم. بعد‌ها به مناسبت زادروز یا یادکرد از غلام‌حسین بنان، منوچهر همایون‌پور و ایرج بسطامی این کار را در روزنامه‌هایی چون شرق، همشهری و جام جم این کار را ادامه دادم. همچنین درباره زندگانی از جمع هنرمندان (که عمرشان درازباد) نیز‌گاه و بی‌گاه چیزهایی می‌نوشتم. اما نخستین سوگ‌نوشت سینمایی‌ام را در پی تأثیری که کوچ همیشگی بابک بیات بر من گذاشت در ماهنامه سینمایی فیلم عرضه کردم. بعد‌ها وقتی نوشتنم در بخش درگذشتگان مجله فیلم جدی شد، دریافتم که شوربختانه در خصوص بسیاری از عزیزانی که درمی‌گذرند و حتی بسیاری از زندگان، بیوگرافی‌های درست و درمانی موجود نیست. حتی میزان اطلاعات درباره آدم‌های مشهوری از این جمع نیز از حد چند سطر فرا‌تر نمی‌رود. بنابراین به تشویق دوستان، بخش بیشتری از وقتم را به نوشتن درباره آن‌ها اختصاص دادم و حالا مجموعه‌ای که پیش روی شماست شرح حال تعدادی از این عزیزان را در بر دارد.»

«سکانس آخر» به بازار آمد

او درباره بخش دیگری از انگیزه‌هایش در انتشار «سکانس آخر» به ایلنا می‌گوید: «البته از ابتدا، هدف از این جمع‌آوری، ضمن برآورده شدن جبران بخشی از آن کمبود، انتشار یکجای چکیده احساسم درباره سینماگران – این محبوب‌ترین گروه هنرمندان در میان توده‌های مردم، در کنار مثلاً اهل موسیقی – بود. البته باید در نظر داشت که متأسفانه و بنا به دلایل فراوان، مثلاً بخش کارنامه هنرمندان درگذشته چندان دقیق نیست و با وجود گسترش انواع فعالیت‌های سینمایی، روز به روز حتی از دقت ایام قدیم هم فاصله می‌گیرد. بنابراین می‌توان به روزی نامشخص دل خوش کرد که اهل دلی همت پیشه کند و دست به کار گردآوری دقیق‌تر کارنامه اهل سینما شود؛ همت پژوهندگانی چونان فرخ غفاری، حمید شعاعی، جمال امید و عباس بهارلو که پایه‌های این رشته را در کشورمان به خوبی بنا گذاشتند.»

سکانس آخر را انتشارات ادریس در ۱۷۲ صفحه با جلد شومیز و در دو قطع مجزای وزیری و رقعی با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه با بهای ۹۰۰۰ تومان به بازار فرستاده و در غرفه این انتشارات در نمایشگاه کتاب قابل خرید است.

http://www.ilna.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%87%D9%86%D8%B1-6/369476-%D8%B3%DA%A9%D8%A7%D9%86%D8%B3-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%A2%D9%85%D8%AF

  • علی شیرازی
  • ۰
  • ۰
نقد و نظری به آواز در عصر اخیر
محمدرضا ممتازواحد
 

از برهه ای به ویژه از پایان دهه شصت به این طرف، صدای آوازخوانان از جهت مباحث کیفی صدا افول کرد. صداهایی اغلب متوسط از حیث مؤلفه های کیفی و البته گاه با کمیتی درخور که آن هم تقریباً و تحقیقاً به سمت «جیغ» سوق یافت. همین آوازخوانان جوانی که از اواخر دهه هفتاد و به ویژه در برهه اخیر (دهه های هشتاد و نود) شاهد درخشش آنها هستیم. البته بماند که این درخشش هم بیشتر به سوسو کردن دورترین ستاره در آسمان می ماند تا درخشش «خورشید» !
فارغ از این تفاسیر و مهمتر از آن، برخوردار نبودن «آن» و «جان» در صدای آوازخوانان جوان است. 
صدایی که آنِ دقایق و لحظات را با جانِ نغمات در هم آمیزد و مخاطب و شنونده را خواسته و ناخواسته به شنیدن آواز خود وادارد. 
پر مسلم است که چنین صدایی حایز «جاذبه شنیداری» است و یک صدای پرجاذبه، انگیزش شنوایی مخاطب را موجب می سازد و عدم این مهم، دلیل اصلی مهجوریت آواز در برهه اخیر است.
به زعم نگارنده، قاطبه آوازخوانان صاحب نام پانزده سال اخیر (به ویژه همین پنج شش آوازخوانِ رو بورس و به اصطلاح چهره که همه جــا نــام و نشان شان دیده و شنیده می شود)، نه تنها فاقد «آنیت» در صدا هستند، که از قضا از «جاذبه شنیداری» صوتی نیز محروم اند.
روند خاصی که متأسفانه بیشتر دافعه آمیز جلوه می نماید تا جاذبه برانگیز و خطر اصلی دقیقاً همینجاست. صداهایی با کیفیت متوسط و تحت تأثیر شدید از یکی دو استاد بلامنازع چند دهه اخیر، که نه دیگر کپی، بلکه کپی روی کپی را منجر شده که سرانجام دستگاه فتوکپی شان «کاغذ سفید» را تحویل مخاطب می دهد. از کمیت هم که فقط «جیغ مردانه» را شاهدیم!
البته منکر این قضیه هــم نمی توان شد که همین آوازخوانان جوان، سالها تحصیل آواز کرده اند و اغلب دارای تکنیک های قابل قبول و دانش عملی و گاه نظری قابل توجهی در حوزه موسیقی آوازی اند. شعر و ادبیات را می شناسند و در خصوص مبحث تلفیق شعر و موسیقی، مطالعات عمیقی داشته اند و مهمتر از همه این که بهترین لحظات عمر خود را صرف یادگیری و تلمذ کرده اند. این مجاهدت خود دارای ارزش است و باید منصف بود و عادلانه قضاوت کرد. 
با تمامی این اوصاف و ضمن خسته نباشید به چند چهره آوازی مان، به زعم راقم این سطور، صداهای مذکور جاذبه برانگیز نیست و فاقد «آن» و «جان» موردنظر است. امید است که چهره شدن آوازخوانان جوان، به دلیل بنیه و نیروی جوانی شان نباشد و پس از ایامی که بالاخره نوبت جوانی هم طی خواهد شد؛ همچنان چهره بمانند و خدای ناکرده، دچار میرایی زودرس نشوند! چهره شدن آسان نیست ولی چهره ماندن و حفظ آن بسیار دشوارتر است. 
در اینجا نقدی هم متوجه جامعه مدرسان آواز است. استادان بزرگوار! شما که از اول می بینید که هنرجو فاقد اصل مهم آواز یعنی صدای مطلوب و مطبوع است؛ چرا تکلیف را از روز اول برای او مشخص نمی سازید؟ آیا صِرف علاقه و اصرار و فرضاً استعداد نسبی هنرجو، ارزش سالها صَرف وقت برای آموزش او را دارد؟ حال ثمره این آموزش چه خواهد بود که هنرجوی مذکور با ضرب و زورِ رابطه به عرصه بیاید و سلیقه مخاطب را تنزل بخشد؟ گوش نسل حاضر را در اختیار بگیرد و در اذهان چنین بنمایاند که این آواز، «آواز فاخر ایرانی» است و مصداق بارز «صدای ناب»، این صداست! 
صدایی که به هیچ وجه جاذبه شنیداری ندارد، چگونه می تواند نوجوان و جوان عصر حاضر را (تأکید می کنم «عصر حاضر را») به شنیدن آواز وادارد؟ آن وقت در این اوضاع می توان انتظار معجزه داشت؟ همین که کشتی «آواز ایرانی» در میان طوفان و آماج سهمگین کنونی هنوز هم پابرجاست، باز جای شکر دارد. با نهایت احترام و ادب به ساحت محترم مدرسان آواز و استادان عالیقدر، اذعان می دارد که قصور آنها در «مهجوریت آواز» از همه بیشتر است و صد البته مسئولان و متولیان فرهنگی و هنری نیز بیشتر مقصرند که مجالی را برای بروز استعدادها و صداهای ناب مهیا نساخته اند.
«شب آواز ایرانی»؛ مأمن یا معبر؟
در سال های قبل از انقلاب، حمایت رسانه های جمعی به ویژه رادیو و بعدها تلویزیون، محل ظهور و حضور استعدادهای ناب هنری بود. البته این نکته هم گفتنی است که رادیو و تلویزیون آن عصر در عین حمایت از جوانان مستعد، بی در و پیکر نبود و شورای ممتحنین به این راحتی ها اجازه ورود هر آوازخوانی را به رسانه نمی دادند. هنرمندی قدیمی به نقل از یکی از ویولنیست ها برای نگارنــده نقل می کرد کــه در سال های قبل از انقلاب، آوازخوانی بسیار مصر بود که به رادیو راه یابد. آن نوازنده ویلن موضوع را با استادش علی تجویدی در میان می گذارد. اسـتاد تجـــویدی می‌گوید یک نمونه صوتی از صدای ایشان را به من بدهید تا در شورا مطرح کنم. این امر صورت می‌پذیرد. پس از مدتی آن ویولنیست علی تجویدی را می بیند و نتیجه را جویا می‌شود. مرحوم تجویدی در جواب می‌گوید: صدای این آقا بیشتر به درد مرثیه خوانی می‌خورد تا آواز کلاسیک ایرانی! 
البته این آوازخوان اکنون در زمره ردیف دانان و مطلعین و مدرسین موسیقی آوازی است و مسأله مهم اینجاست که یک آوازخوان خلاق می تواند ردیف دان باشد، ولی هر ردیف دانی لزوماً یک آوازخوان مبتکر نیست. منظور از بیان این خاطره مؤید این نکته بود که در گذشته جهت آوازخوانی در رسانه باید هفت خوان رستم طی می شد و هر کسی را یارای حضور در رسانه رادیو و تلویزیون آن هم برای اجرای «آواز» نبود. 
بعد از انقلاب البته «صدا» (رادیو) کم و بیش به رسالت خود مشغول بوده و هست، ولی «سیما» (تلویزیون) برخورد سلبی و قهرآمیزی را با موسیقی رقم ساخت. نبود برنامه های موسیقی محور پرمخاطب و به خصوص بی توجهی به تربیت و تعلیم استعدادهای ناب در عرصه موسیقی، رکود چشمگیری را در عرصه آواز ایرانی موجب ساخت. البته در عصر انفعال، فعالان فرهنگی بی تفاوت ننشسته اند و به عنوان نمونه فرهنگسراها اکنون محل رشد و نمو علاقه مندان هنر موسیقی است. به طور مثال مدیران و دست اندرکاران فرهنگسرای ارسباران با تلاش و کوشش عاشقانه و صادقانه شان، فرهنگسرای مذکور را به قطب موسیقی فرهنگسراهای پایتخت مبدل ساخته و جریان سازی خوبی را در این زمینه موجد و موجب گشته اند. 
اما در این میان، نشست «شب آواز ایرانی»، آن هم به دست مرکز موسیقی حوزه هنری (که البته بر پایه ایده اولیه، ابتکار، خدمات و زحمات «علی شیرازی» خواننده و پژوهشگر موسیقی شکل گرفت)، خود علیحده اتفاق مبارکی است. از این حیث که اولاً حامی آن (حوزه هنری) خود از متولیان فرهنگی هنری کشور است و این رویکرد هوشمندانه را از جانب مرکز موسیقی حوزه هنری باید به فال نیک گرفت؛ و از جهت دیگر، برپایی این نشست تخصصی با موضوعی مهم و خطیر (آواز ایرانی)، سعی بر آن دارد تا خلأهای موجود را تا حد بضاعت و توان خود مرتفع نماید. 
این نشست، حال با تمامی آرمان ها و اهداف برگزارکنندگان آن، فقط به یک هدف منتهی می گردد: «آواز ایرانی». موقعیتی که شاید قبل از انقلاب هم آنقدر فراهم نبوده، به گونه ای که هنرمند پیشکسوتی چون فریدون شهبازیان هم در سخنرانی خود در هشتمین نشست شب آواز ایرانی اظهار داشت که برای خود من در سنین جوانی چنین فرصتی مهیا نشد که کارم را به صورت صحنه ای روی در روی مخاطب عرضه نمایم. این خود بزرگترین توفیقی است که نصیب نشست های «شب آواز ایرانی» و البته آوازخوانان و دوستداران آواز شده است که باید آن را مغتنم شمرد. 
در شب هشتم این نشست، شاهد چهار برنامه ساز و آواز بودیم. آوازخوانان و نوازندگانی مستعد و دارای انگیزه که با تمامی کم و کاستی هایشان در امر اجرا، پویایی و شکوفایی را در عرصه آواز نوید می دادند. ساز و آواز گروه اول و ساز و آواز گروه دوم تنها در مایه اجرایی (ابوعطا) و ساز یکسان (تار) اشتراک داشت ولی در حوزه اجرا تفاوت بسیار بود. آوازخوان اول سعی داشت که بیشتر خودش باشد و آوازخوان دوم کمتر خودش بود ولی برعکس نوازنده تار گروه اول، سازش ناکوک و نوازنده تار گروه دوم سازش کوک و فضاپردازی و فضاسازی در نوازندگی اش بیشتر مبرهن بود.
در گروه دوم نوازنده تنبک نیز حضور داشت و به هنرنمایی پرداخت. اما نکته قابل توجه در خصوص دو گروه مذکور، انتخاب آواز ابوعطا برای اجرا بود که بسیار مناسب افتاد و حال و هوای خوبی به این محفل تخصصی بخشید. گروه سوم با رپرتوار اجرایی متفاوتی ظاهر شد. اجرای گروه های اول و دوم خودآگاه یا ناخودآگاه بیشتر بر نوبت و ترتیب نغمات و سیر الحان ردیف متمرکز بود ولی در گروه سوم اصلاً این گونه نبود و خواندن بر مبنای آموزه های ردیف مورد توجه قرار گرفته بود.
برداشت آزاد از ردیف آواز دشتی و ردیف دستگاه شور و اجرا در فواصل دشتی و کرد بیاتِ شور به گونه ای که فضای غالب برنامه این گروه را در برگرفت و در نهایت اشاره به تکه های قرچه و رضوی و البته هنرنمایی نوازنده خوب سنتور که در جواب آواز، هم سنت نعل به نعل و هم فضاسازی و فضاپردازی را به موازات هم وسعت بخشید و ارائه داد. اجرای مذکور این نکته را در پی داشت که برای اجرای ساز و آواز، حال حتماً نباید از درآمد و کرشمه شروع کرد و با طی درجات گام به تکه ها و گوشه های اوج و در نهایت به فرود منتهی شد؛ بلکه می توان با سیر در نغمات و مناطق مُدال هر مایه، صد آواز – مثلاً در دستگاه شور- خواند که هرکدام با دیگری فرق داشته باشد. 
گروه چهارم با اجرای خوب در ابتدا و با اجرایی متوسطِ رو به ضعیف در انتها، برنامه اش را ارائه داد. جنس و زنگ صدا و شیوه اجرایی آوازخوان چهارم، یادآور دوران طلایه داران آواز این مرزو بوم بود ولی با اجرای نه چندان خوب تصنیف معروف بیات اصفهان، اجرای زیبای نخستینش را تحت تأثیر قرار داد. همانطور که جناب شهبازیان هم این نکته را در خصوص اجرای تصنیف و توجه به شعر تصنیف به وی متذکر شد. اما نوازنده تار گروه بسیار خوب ظاهر شد که البته با توجه به رزومه پربارش بعید هم نمی نمود و جناب داود یاسری هم که خود از نوازندگان پیشکسوت و شناخته شده موسیقی ایرانی است، به عنوان نوازنده تنبک در گروه چهارم حضور داشت.
حال غرض از توضیحات فوق، گزارش ساز و آوازهای اجرا شده در هشتمین شب آواز ایرانی نبود، بلکه همانطور که قبلاً هم عنوان شد، اجرای هر چهار گروه مذکور با توجه به نقاط قوت و ضعفشان، نوید این را می دهد که نوازندگان و آوازخوانان جدیدی در آینده ای نه چندان دور در فضای رسمی موسیقی کشور حضور خواهند داشت. حال در این میان پرسشی که ذهن راقم این سطور را درگیر خود ساخته، این است که شب آواز ایرانی، «مأمن» است یا «معبر»؟ 
قطع به یقین که «شب آواز ایرانی» مأمنی برای آوازخوانان جوان و یا میانسالان کمتر شناخته شده و البته پژوهشگران و دوستداران هنر آواز ایرانی است، ولی آیا می تواند محل عبور هم باشد؟ یعنی همان گونه که موجب بروز و کشف استعدادهای هنرمندان مستعد می گردد، آنان را تحت پوشش قرار داده و لااقل شرایط انتشار اولین آلبوم هنری آنان را موجب سازد و آنان را از برزخ بی اعتنایی ها و بی حمایتی ها عبور دهد و ورودشان را به عرصه موسیقی کشور سهل و هموار نماید؟! که اگر این امر میسر گردد، «شب آواز ایرانی» و به تبع آن «مرکز موسیقی حوزه هنری»، از نشستی «تأثیرگذار» به نهادی «جریان ساز» مبدل خواهد شد. امید است که فجر امید و «روزِ آواز ایرانی» را شاهد باشیم.

http://www.ettelaat.com/etiran/?p=197114

  • علی شیرازی