علی شیرازی

روزنامه‌نگاری، شعرها و نوشته‌ها

علی شیرازی

روزنامه‌نگاری، شعرها و نوشته‌ها

روزنامه نگاری و مقالات فرهنگی و هنری، سروده‌ها، درد دل‌ها و مصاحبه‌ها

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

کارنامه‌ی زندگی هنرمندان سینما دقیق نیست


  • پای حرف‌های یک زندگی‌نامه‌نویس هنری؛

    زندگی‌نامه‌های هنرمندان را چه کسانی می‌نویسند/ تاثیر غلو در زندگی هنرمندان

    علی شیرازی گفت: متأسفانه و بنا به دلایل فراوان، مثلاً بخش کارنامه هنرمندان در گذشته چندان دقیق نیست و با وجود گسترش انواع فعالیت‌های سینمایی، روز به روز حتی از دقت هم فاصله می‌گیرد. بنابراین می‌توان به روزی نامشخص دلخوش کرد که اهل دلی دست به کار گردآوری دقیق‌تر کارنامه اهل سینما شود.

    «سکانس آخر» تازه‌ترین اثر نوشتاریِ علی شیرازی «نویسنده و منتقد سینما» است که در بیست و نهمین نمایشگاه کتاب رونمایی شد. کتاب که عنوان فرعیِ «سوگ‌نوشت هنرمندان خاموش» را  بر خود دارد، به مرور زندگی و فعالیت‌های تعدادی از هنرمندان‌ِ درگذشته‌ی این سال‌ها که عمدتاً اهل سینما بودند؛ می­‌پردازد. البته برخی هنرمندان موسیقی و شعر نیز که در سینما دستی داشته‌اند نیز در کتاب حضور دارند.  کسانی چونان محمدرضا لطفی، سیمین بهبهانی، بابک بیات، عطاءالله خرم، غلامعلی  پورعطایی، علیرضا خورشیدفر، به همراه هنرمندانی چندکاره که در چندین عرصه می­‌درخشیدند، همچون زنده­‌یاد مرتضی احمدی و سینماگران دیگری مانند زنده­‌یادان ناصر گیتی‌جاه، حسن رضیانی، مازیار پرتو، مسعود بهنام، ژیلا مهرجویی، علی محزون، صابر رهبر، هوشنگ کاوسی و تعدادی دیگر.

    سکانس آخر را انتشارات ادریس در ۱۷۲ صفحه با جلد شومیز و در دو قطع مجزای وزیری و رقعی با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه با بهای ۹۰۰۰ تومان به بازار کتاب فرستاده است.

    کارنامه‌ هنرمندانِ درگذشته دقیق نیست

    شیرازی در رابطه با چگونگی شکل‌گیری این کتاب به خبرنگار ایلنا گفت: از زمانی که دریافتم درخصوص بسیاری از عزیزانی که درمی‌گذرند و حتی بسیاری از زندگان، بیوگرافی‌های به درد بخور و درست و درمانی وجود ندارد. گاه در مواردی حتی میزان اطلاعات درباره‌ی آدم‌های مشهوری از این جمع نیز از حد چند سطر فراتر نمی‌رود. این خلأ به همراه تشویق دوستان باعث شد تا این کار را انجام دهم و در ماهنامه‌ سینمایی فیلم، هنر موسیقی و یکی دو جای دیگری که گاه و بیگاه با آن‌ها همکاری می­‌کردم و می­‌کنم به نوشتن در این زمینه ادامه دادم.

    او افزود: در مقدمه‌ کتاب هم توضیح داده­‌ام که از ابتدا هدف از این جمع‌آور‌ی،ضمن برآورده شدن جبران بخشی از آن کمبود، انتشار یکجای چکیده‌های حساس درباره سینماگران – این محبوب‌ترین گروه هنرمندان در میان توده‌های مردم، در کنار مثلاً اهل موسیقی – بود. البته باید درنظر داشت که متأسفانه و بنا به دلایل فراوان، مثلاً بخش کارنامه هنرمندانِ درگذشته چندان دقیق نیست و با وجود گسترش انواع فعالیت‌های سینمایی، روز به روز حتی از دقت هم فاصله می‌گیرد. بنابراین می‌توان به روزی نامشخص دلخوش کرد که اهل دلی دست به کار گردآوری دقیق‌تر کارنامه اهل سینما شود.

    این نویسنده همچنین در رابطه با تغییر اسم کتاب از «سوگ‌نوشت سینماگران خاموش»‌به «سوگنوشت هنرمندان خاموش» نیز بیان کرد: همه‌ عزیزانی که در کتاب حضور دارند دست‌کم یکبار در سینما به نوعی نقش‌آفرینی کرده­‌اند و اصلاً خود کتاب نیز بیشتر دربردارنده‌ نوشته­‌هایی از من است که به مناسبت یادکرد از این درگذشتگان در صفحه­‌ای به همین نام به چاپ رسیده است اما وقتی کتاب آماده شد و نخستین بار آن را ورق زدم، به یاد آوردم که این نام فرعی، نمی­‌تواند نام کاملی برای کتاب تلقی شود. چراکه بسیاری از هنرمندان حاضر در کتاب از اساس با عنوان سنیماگر شناخته نمی­‌شدند مانند استاد محمدرضا لطفی و بانو سیمین بهبهانی. این بود که در نهایت به نام فرعی کنونی رسیدیم که همان «سوگ‌نوشت‌ هنرمندان خاموش» است.

    شیرازی در پاسخ به این سوال که کارِ بیوگرافی‌نویسی را از چه زمانی آغاز کرده، اظهار کرد: در دهه‌ هفتاد، نخستین مطلبی که از من در مطبوعات چاپ شد، نقد یک آلبوم موسیقی بود به نام «در گذر» که حالا کمتر کسی آن نوشته و حتی آن آلبوم را به یاد می­‌آورم. شاید امروز فقط برخی هنرمندان آن اثر مانند علی صمدپور که با آهنگسازی برای فیلم «ماهی‌ها عاشق می­‌شوند» به شهرت رسید در ذهن­‌ها باقی مانده با­شند. دومین نوشته­‌ام نقد یک برنامه‌ تلویزیونی بود، سومی یک گزارش... تا آنکه رسیدم به یکی از مطلوب‌ترین و مهمترین مقوله­‌هایی که در زمینه‌ روزنامه­‌نگاری در پیش  گرفتم. یعنی بلافاصله به عنوان چهارمین و پنجمین نوشته­‌هایی که از من به چاپ رسید، مروری کوتاه کردم بر زندگی دو تن از هنرمندان موسیقی ملی­‌مان؛ کلنل علینقی وزیری و سیدحسین طاهرزاده. بی‌آنکه حتی خودم بدانم در آینده به‌صورت جدی این کار را در زمان زندگی و مرگ هنرمندان بسیاری انجام دادم و بازخوردهای خوبی هم در طول این مسیر گرفتم.

    وی افزود: بعد از آن در بین کارهای مطبوعاتی‌­ام هر جا که ضرورتی احساس می­‌کردم، به نوشتن می‌پرداختم. مثلاً زمانی که سعید راد تازه به کشور برگشته بود و می­‌خواست فیلم «دوئل» را بازی کند، من که خاطرات خوبی از حضور او در فیلم‌های موج نو داشتم ذوق زده شدم و مطلب نسبتاً بلندی در هفته‌نامه‌ فرهیختگان نوشتم. یا مثلاً در زادروز استاد بنان، که همیشه به صدایش عشق ورزیده‌ام، نوشته­‌ای در روزنامه‌ی شرق نوشتم که از آن استقبال شد.

  • زندگی‌نامه‌های هنرمندان را چه کسانی می‌نویسند/ تاثیر غلو در زندگی هنرمندان
  •  

    از بابک بیات تأثیر گرفتم

    این منتقد در رابطه با تأثیرپذیری از بابک بیات در نگارش این کتاب بیان کرد: قبل‌تر هم درباره‌ اهل موسیقی این کار را به مناسبت‌های مختلف ادامه داده بودم – چه درباره زندگان و چه در خصوص رفتگان – مانند نوشته­‌ام درباره‌ زنده­‌یاد، ایرج بسطامی «صدای از جنس خاک بم» که بعدها در جاهای مختلفی بازنشر شد و در کتاب «سکوت گویا» نیز موجود است. یا یکی دیگر از مقاله­‌های مشهورم «نگاهی به چهار صدای شاخص بعد از انقلاب» که شجریان، ناظری، افتخاری و زنده­‌یاد بسطامی را دربرمی­‌گرفت که این یکی هم در کتاب سکوت گویا گنجانده شد. در واقع جدای از علاقه و انگیزه‌‌های شخصی­‌ام چیزی که مرا بیشتر به تداوم این کار سوق می­‌داد تشویق‌های خوانندگان مطالبم بود که اهل سینما و موسیقی نیز جزوشان بودند.

    شیرازی با اشاره به اینکه همیشه از مرده­‌پرستی بیزار بوده­‌ام. جدای از آنکه دیده­‌ایم در هیاهوهای معمول از این جنس که پیرامون سلبریتی­‌های درگذشته را می­‌گیرد و همه از جمله دوستان‌ دور و نزدیک به این گروه و حتی دشمنان آن عزیز از دست رفته، می­‌کوشند خود را بسیار دوستدار و صمیمی با آن فرد نشان دهند، چیزی که در این روال همیشه تا حد زیادی با غفلت قرین می­‌شود، حقیقت‌ها و واقعیات پیرامونی زندگی، شخصیت و آثار آن هنرمند درگذشته است.

    وی افزود: بگذریم که من هنگام ویرایش صحبت‌ها و نوشتارهای دوستانم درباره رفتگان نیز از دیدن اغراق‌های دور از واقعیت و بزرگنمایی­‌ها دچار عذاب روحی می­‌شوم و کاری هم از دستم برنمی­‌آید، چراکه هیچ ویراستاری حق ندارد در بیان و کلام و نوشتار دیگران از نظر «محتوایی» و مضمونی دست ببرد؛ مگر در موارد نادر. از آن گذشته، ما آنقدر در زمینه غلیان احساسات غیرواقعی و دروغین در خصوص درگذشتگان «پیش»رفته­‌ایم و در واقع درجا زده­‌ایم که حالا سوگواری‌های این‌چنینی برای خودش صاحب عرف و سنت و ترجیع­‌بندهای مشخصی شده است.

    شیرازی ادامه داد: زمانی که مادرم درگذشت دوستی قدیمی به مراسم تشییع جنازه و بعداً بزرگداشتش آمد که سال‌ها با همدیگر قهر بودیم. من ضمن احترام به آن دوست ته دلم گفتم حتماً باید مادرِ من می­‌مرد تا سراغی از من می‌گرفتی؟ نمی­‌شد مثلاً در عروسی خودم یا تولد فرزندم می­‌آمدی و احوالی از ما می­‌گرفتی؟ البته این آسیب بزرگ در موارد مشابه شامل خود من هم می­‌شود و نمی­‌خواهم یک تنه به قاضی بروم ولی درنظر بگیرید که شاید در اثر انباشت این آسیب‌ها بود که آقای یوسف اباذری در واکنش به مرگ مرتضی پاشایی و پیامدهایش آن حرفها را زد و برخی به اشتباه آن سخنرانی را توهین‌آمیز تلقی کردند.

    از صفحه‌ درگذشتگان ایرانی ماهنامه‌ فیلم، کنار گذاشته شدم

    این نویسنده و منتقد سینما در پاسخ به این سوال که قصد چاپ و انتشار یکجای نوشته­‌هایتان درباره هنرمندان زنده را ندارید، اظهار کرد: چرا. ضمن اینکه نوشته­‌های من درباره‌ درگذشتگان نیز محدود به همین افراد حاضر در کتاب نیست. قصد دارم این مسیر را چه به هنگام ضرورت‌هایی ناگزیر مانند فوت هنرمندان و چه در زمان پاسداشت زندگان ادامه دهم و البته نشر یکجای این نوشته­‌ها بستگی به شرایط و همت ناشران دارند. کاری که انتشارات ادریس از پس آن برآمد و من هم به سهم خودم قدردان مدیریت و کادر این مؤسسه انتشاراتی هستم.

    وی همچنین در رابطه با کناره‌گیری از صفحه‌ درگذشتگان ایرانیِ ماهنامه‌ فیلم بیان کرد: واقعیت این است که من کناره نگرفتم، شاید به نوعی کنار گذاشته شدم. یعنی از ابتدای سال گذشته یکی از مسئولان مجله مدام به من سفارش درگذشتگان جدید سینمای ایران را می­‌داد و من به یکباره پس از چهار پنج ماه متوجه شدم که تمام نوشته­‌هایم‌ در این مدت کنار گذاشته ­شده­‌اند. بعد هم دیدم که اصلاً لوگوی این بخش، حذف شده است. البته شاید همانطور که شما صفحه را پرطرفدار می­‌دانید، دلیل حذف ناخواسته و بدون اطلاع من موفقیتم بوده باشد! (این را باید بگویم که من به تنهایی عامل موفقیت بخش درگذشتگان در آن سال‌ها نبودم و خیلی‌ها حتی از میان سینماگران در توفیق این بخش دخیل بودند). پارسال پس از راه‌اندازی برنامه‌ شب آواز ایرانی نیز وقتی موفقیت این برنامه به همگان و ازجمله حامی رسمی این برنامه ثابت شد، من مجبور به کناره‌گیری از برنامه ابداعی خودم شدم...!

    از کتاب موسیقی فیلم ایرانی چه خبر؟

    شیرازی همچنین با اشاره به کتاب «موسیقی فیلم ایرانی» گفت: بیراه نیست اگر بگویم که همیشه دوست داشتم موسیقی فیلم ایرانی نخستین کتابی باشد که از من روی پیشخوان کتابفروشی‌ها می­‌آید. دوبار هم کتاب تا مرز انتشار رفت که بار اول متأسفانه به دلیل بدهی‌های ناشری که با هم صحبت کرده و قرار و مدارها را گذاشته بودیم متوقف شد و بار دوم نیز به دلیل دیگری موفق به این کار نشدیم. از ابتدا هم استادم در رشته‌ نقد موسیقی فیلم یعنی تورج زاهدی عزیز مرا بسیار تشویق کرد و حتی مقدمه‌ای هم بر کتاب نوشت. اما از شما چه پنهان در گذر زمان، حالا صاحب کتاب دیگری با همان نام موسیقی فیلم ایرانی شده­‌ام و همچنان پیگیر چاپ و انتشار آن هستم.

    وی ادامه داد: قصد دارم چند قطعه‌ آواز را ضبط و در فضای مجازی منتشر کنم. صحبت‌هایی هم با سردبیر یک برنامه رادیویی داشته­‌ام تا شکلی از آواز کارگاهی را به صورت صحبت‌های تخصصی توأم با اجرا و خوانندگی برای شنوندگان به پیش ببریم. البته همه اینها شرطش سلامت صدای من است و آلودگی هوا که مدت‌هاست به اندام‌های تنفسی خوانندگان آسیب وارد کرده است. چندی قبل هم دوستم هومن ظریف هشت سروده از فرخی یزدی را ارائه کرد و من در سرعت کوتاهی آن‌ها را به آواز و یکی دوتایشان را هم به قطعات ضربی تبدیل کردم که با رضایت کارگردان، به مرحله ضبط رسید و در فیلم مستند فرخی یزدی از آن‌ها استفاده شده است.

    این نویسنده و منتقد در پایان سخنان خود با اشاره به کارهایی که در حوزه ی کتاب مشغول آن است، بیان کرد: کتابی درباره‌ی ایرج خواجه امیری در دست نگارش دارم.  نامش هم«صدای معیار»است ولی این کتاب خیلی کُند پیش می­رود. استاد متأسفانه مدتی است که بیمار است و هرچند اخبار امیدوارکننده­ای از وضعیت سلامتی ایشان به گوش می­رسد ولی بهتر است کمتر مزاحمشان شویم تا دوران نقاهت را به خوبی به پایان برسانند. به هر روی این کتاب از سوی من یک نوع ادای دین به استاد غیرمستقیمم در هنر آواز است که حتماً آن را به سرانجام خواهم رساند. قول هم می­دهم در کیفیت اثر ذره­ای کوتاه نیایم و در حد وسع و بضاعتم کتابی درخور نام بزرگ ایرج که صدایش صدای معیار نام گرفته عرضه کنم.

  • http://www.ilna.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%87%D9%86%D8%B1-6/379041-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%DA%86%D9%87-%DA%A9%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF-%D8%AA%D8%A7%D8%AB%DB%8C%D8%B1-%D8%BA%D9%84%D9%88-%D8%AF%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86
  • علی شیرازی
  • ۰
  • ۰

«سکانس آخر» برای پرفروش شدن نوشته نشد/ جرات چاپ کتاب شعرم راندارم

شناسهٔ خبر: 3673032 - چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۷
علی شیرازی با بیان اینکه فعلاً قصد ندارد کتاب شعری از خود منتشر کند، گفت: «سکانس آخر» را هم نه با هدف پرفروش شدن بلکه برای ادای دین به هنرمندان خاموش و سرنوشت آنها نوشتم.

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ: «سکانس آخر» کتاب تازه علی شیرازی (نشر ادریس) با عنوان فرعی «سو­نوشت هنرمندان خاموش» شامل سوگ‌­نامه­‌هایی بیوگرافیک برای ۳۷ تن از هنرمندانی است که یا حرفه­‌ایِ سینما بودند یا مانند محمدرضا لطفی با همان کسوت آهنگسازی یا شاعری، هنرشان در سینما به کار گرفته شد. این کتاب شامل ۳۷ فصل مجزای کوتاه یا بلند است که در پی فقدان این هنرمندان نوشته شده و به یادکرد و برشمردن ویژگی‌ها و نگاهی هرچند مختصر اما مفید به آثارشان می‌­پردازد.

علی شیرازی نویسنده، روزنامه‌نگار، منتقد سینما، منتقد موسیقی فیلم، آوازخوان و پژوهشگر موسیقی ملی به فراخور هر یک از عرصه­‌های مذکور و تجربیاتی که در هر عرصه کسب کرده، با زندگی این هنرمندان درگذشته مواجه شده و از تمام دانش و پیشینه و حتی خاطرات شخصی خود در روایت زندگی و هنر آنها، بهره برده است.

در زیر گفتگوی ما را با این نویسنده می‌­خوانید:

* تنوعی که امروز در کارنامه شما دیده می­‌شود، آیا از ابتدا خودخواسته بوده؟ یعنی قصد داشتید توامان آوازخوان موسیقی دستگاهی، نویسنده، منتقد موسیقی و سینما و ویراستار شوید یا آنکه دست تقدیر شما را به این مسیرها که قدری با هم متفاوتند، سوق داد؟

البته زمانی می­‌توان از تنوع در کارنامه یک نفر سخن گفت که او کارهای شاخصی را دست کم در دو سه مقوله عرضه کرده باشد. من هنوز در ابتدای راهم و البته این تنوعی هم که شما می­‌گویید، برای خودش داستانی دارد...

* بیشتر توضیح می­‌دهید؟

من از کودکی می­‌خواندم که به یکباره با هنر جامعی مثل سینما روبرو شدم و به کلاس فیلمسازی رفتم. اما خیلی زود و در نوجوانی به خواننده شدن به صورت حرفه­‌ای علاقه­‌مند شدم و از آن پس، سینما را در رشته نقدنویسی و نوعی فعالیت در زمینه تاریخ شفاهی این هنر جدی گرفتم و هم­زمان آواز را نزد بهترین استادان این سرزمین دنبال کردم. از وقتی هم که به حرفه روزنامه‌نگاری روی آوردم، طبیعی بود که با توجه به زمینه­‌های نویسندگی در خودم به نوشتن درباره هنر موسیقی نیز بپردازم.

در واقع اینها به شکلی تقدیری بر سر راه من قرار گرفتند و هر یک به نوعی دیگری را تکمیل کردند. به قول استاد آوازم، محسن کرامتی دست داشتن در بیش از یک هنر حتی در حد تفننی باعث می­‌شود تا در آن یک رشته هنری که به صورت جدی فراگرفتنش مشغولیم، عمیقتر شویم و حتی از طریق مشابهت­‌هایی که در برخی هنرها (و گاه شاید همه آنها) وجود دارد، به درک بهتری از هنر اصلی­‌مان برسیم.

* حالا شاید وقت آن باشد که بگوئید هنر اصلی شما چیست؟

از بیرون شاید هر یک از دوستان مرا به لقبی که به یک رشته هنری خاص منتسبم می­‌کند، بشناسند. مثلاً سال‌هاست در جلسات شعر هفتگی شرکت می­‌کنم و شعرهایی را که برای دلم می­‌گویم، در آنجا می­‌خوانم.

اما فعلاً قصد ندارم کتاب شعری از خودم منتشر کنم، یعنی جراتش را ندارم! اما طبیعی است کسی که مثلاً چند هفته است وارد جلسه شعر هفتگی ما شده و تازه مدتی است در حد مختصری مرا می­‌شناسد، تا اطلاع ثانوی در ذهنش به عنوان یک شاعر آماتور مرا به جا بیاورد. اما اصلاً این عناوین و صفت‌ها مهم نیست.

من اگر هیچگاه جرات انتشار سروده‌­هایم را پیدا نکنم، نیز ضرر نکرده‌­ام. مهم آن است که آیا روح شاعرانگی به نوشته­‌ها و آوازهایم راه پیدا کرده است یا خیر؟ اینجاست که به همان حرف استاد کرامتی می‌­رسیم...

* اینکه هنرها همدیگر را معنا می­‌کنند؟

بله. یا شاید بشود اینطور گفت که هنرها همدیگر را تکمیل می­‌کنند. رندی می‌­گفت هر شعری در هر بار بازخوانی، از نو سروده و در واقع متولد می­‌شود. کسی هم که در بیش از یک هنر دستی بر آتش دارد، هر بار و در هر رویارویی‌­اش با یک اثر هنری از منظر تازه‌­ترین یافته­‌هایش با آن اثر روبرو می­‌شود و چیزهای تازه‌­ای پیدا می­‌کند.

بخشی از کار هر منتقد نیز به اشتراک گذاشتن این یافته‌­ها و بررسی کار خالق اثر است که آیا موفق بوده یا خیر و اگر بله، تا چه حد توانسته مفهوم مورد نظرش را جا بیندازد و بر مخاطبش اثر بگذارد. اما نکته مهمتر این است که آدم‌ها همواره تابع و گاهی اسیر شرایط هستند.

یادم است زمانی که در دهه هفتاد موسیقی پاپ تازه در کشورمان آزاد شده بود، یکی از خوانندگان این رشته که تا چند سال شهرتی به هم زد و حالا هم محو شده، می­‌گفت از ابتدا می­‌خواسته یک خواننده سنتی بشود و بعد اینطور تشخیص داده که بهتر است پاپ بخواند. اما من حالا نزدیک به سه دهه است که آواز را به طور جدی دنبال می­‌کنم و فقط توانسته­‌ام کارهای معدودی در این رشته عرضه کنم.

* از جمله سه فیلمی که در آنها خوانده‌­اید و از قضا هر سه هم مستند هستند.

بله. حالا شما حساب کنید که اگر فقط یکی از این سه فیلم به جای آنکه مستند باشند، یک سریال داستانی بودند و از تلویزیون پخش می­‌شدند، آن وقت شاید مسیرم به کلی عوض می­‌شد و الان ما درباره موضوع دیگری داشتیم با هم صحبت می­‌کردیم.

هرچند که من از وضعیت فعلی­‌ام هم چندان ناراضی نیستم و الان هم با همان دیدی که به شما گفتم، به آواز نگاه می­‌کنم و هر روز با یافته­‌های جدیدم یک آواز را بازخوانی می‌­کنم. در واقع هر روز صبح که از خواب بیدار می­‌شوم، آواز برایم مهمترین کار است و اگر شرایط مهیا باشد، از کار شغلی­‌ام نیز برایم مهمتر است.

اگر هم بتوانم یک روز خوب تمرین کنم و آواز یا آوازهای خوبی را طراحی کنم، آن روز برایم مثل عید است و خیلی بهتر به کارهای شغلی و زن و فرزندم رسیدگی می­‌کنم. حالا اینکه از بیرون مرا با اسم‌ها و صفت‌های دیگری می­‌شناسند، چندان برایم مهم نیست.

* جالب است در کتاب تازه­‌تان «سکانس آخر» هم به حکایت زندگی آدم‌هایی از جنس موسیقی، شعر و ترانه و سینما پرداخته­‌اید. آدمهایی واقعی که مردم کمابیش همه آنها را می‌شناسند و شما هم از این افراد چندان دور نبوده‌­اید. در میان آنها خواننده هست (مرتضی احمدی و غلامعلی پورعطایی)، منتقد سینما (زاون قوکاسیان و هوشنگ کاوسی)، شاعر (سیمین بهبهانی) و... خیلی از بازیگران هم حضور دارند. این مسیری که به قول خودتان گاه به جبر و گاهی هم از روی اختیار تا به امروز طی کرده‌­اید، چقدر در حاصل کارتان در کتاب سکانس آخر ایفای نقش کرد؟

زمینه نوشتن یکی از نوشته­‌هایم که بسیار آن را دوست دارم درباره بابک بیات، در دیدار حضوری با ایشان و در آخرین ماه‌­های عمرش فراهم آمد. از آن پس هم تا زمان بستری شدن آخرش در بیمارستان تقریباً هر روز و هر شب با هم تلفنی صحبت می­‌کردیم.

همین طوری بی‌دلیل نمی‌­شود دو نفر مدتی طولانی با هم حرف بزنند و همدیگر را تحمل کنند، آن هم در شرایطی که یکی از این دو به طور جدی بیمار باشد و آخرین هفته‌­های عمرش را طی کند. می­‌خواهم بگویم که شاید آن تجربه‌­ها در عرصه­‌های گوناگون باعث شد تا من حرف‌های استاد بابک بیات را بفهمم و البته مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورَد...

* آن نوشته که پس از مرگ ایشان نوشتید و در کتاب هست، «با آهنگ زندگی» نام دارد و به مناسبت یادبود بابک بیات در ماهنامه سینمایی فیلم چاپ شد. به نظرم شما نیز به نوعی با آهنگ زندگی طی طریق می‌کنید و چندان هم در قید و بند اینکه چه می­‌شود و چه خواهد شد، نیستید.

مجموعه همان شرایطی که گفتم آدم‌ها اسیرش هستند، ما را به وادی‌های مختلف می­‌کشاند. اینطور نیست که وقتی یک بازیکن فوتبال پنالتی‌­اش را به هدف می­‌زند یا آن را خراب می­‌کند، در آن لحظه این کار را کرده باشد. مدت‌ها زمان و تمرین و کار روحی روانی مثبت و منفی صرف شده تا خواسته یا ناخواسته او به آن موقعیت برسد. زمان زدن ضربه پنالتی فقط لحظه شلیک است. آدم‌ها مدت‌ها طی طریق می­‌کنند و فقط چند بار فرصت شلیک پیدا می‌­کنند.

حتی گاهی یک نفر به درستی می­‌زند وسط هدف اما کسی آنجا نیست که موفقیت او را ببیند. گاهی هم کسی مثل آن خواننده پاپ که گفتم تغییر فاز می­‌دهد و در کوتاه زمانی هم دیده می­‌شود و حتی به محبوبیت هم می­‌رسد.

حالا اینکه این موفقیت تا چه زمان و چگونه ادامه پیدا کند، بازی‌ای است که از نو آغاز شده و شرایط و آداب و مسائل خاص خودش را دارد. گاهی هم کسی مثل «بنان» ظهور می­‌کند که بسیاری از آثارش پس از گذشت نیم قرن و بیش از آن هنوز تازه به نظر می‌­رسند.

* جالب است حرف‌هایی که می‌­زنید هم از همان جنس نگاهتان به هنرمندانی است که در کتاب به زندگی آنها پرداخته‌­اید.

روزی یکی از همکاران روزنامه‌­نگارم در رشته موسیقی به من ایراد گرفت که برخی مقاله­‌های موسیقایی تو از جنس حرف‌های محفلی است که اهل موسیقی در گوش هم زمزمه می‌­کنند. گفتم جنسش اینگونه است یا قالب آن؟ اگر قالب، این طور باشد که فاتحه کار من خوانده شده! حالا ۱۵ سال از آن زمان می­‌گذرد و خوشبختانه من تلاشم را کردم و هنوز در این رشته دوام آورده‌­ام.

همه اهل موسیقی که حرف این و آن را نمی­‌زنند. خیلی‌ها مثل استاد کرامتی درس زندگی و هنر زندگی به آدم می‌­دهند یا مثل زنده‌یاد همایون‌پور در هنگام رد شدن از کنار یک الاغ یا قاطر با او حرف‌های فیلسوفانه می­‌زدند. اتفاقی که روزی در مسیر کوهپیمایی درکه برای ما افتاد و من این خاطره را در یادنامه استاد در روزنامه همشهری چاپ کردم و به نظر خیلی‌ها جالب آمد.

علی شیرازی

* نوشته یا در واقع شرح حالی که برای زنده یاد مرتضی احمدی در ابتدای کتاب آورده‌اید نیز پر است از اینگونه نکات ریز و درشت. آدم فکر می‌کند که شما مدت زیادی با این هنرمندِ به قول خودتان ذوالفنون زندگی کرده‌اید.

با ایشان در حدود یک دهه پایان عمرشان در تماس بودم. یک بار نیز به اتفاق هم به مؤسسه ماهور رفتیم تا در صورت توافق، مجموعه آلبوم «صدای طهرون» را در آنجا ضبط و عرضه کنند که این مجموعه بعداً در مؤسسه دیگری انتشار یافت.

آن دیدار، جدای از دفعاتی که قبل و بعدش و به صورت اتفاقی آقای احمدی را دیدم، تنها دیدار رسمی و از پیش تعیین شده ما بود. اما با ایشان بارها به صورت تلفنی مصاحبه‌های کوتاه و بلند داشتم. در کتاب هم درباره بعضی درگذشتگان، نقل قول‌هایی از استاد احمدی می­‌بینید که حاصل همان تماس‌های تلفنی دنباله­‌دار است.

اما نکته‌­ای که باعث شد تا بتوانم شرح حال‌ها و یادنامه‌­هایی برای برخی هنرمندان بنویسم که ابتدا در ماهنامه‌­های فیلم یا هنر موسیقی از آنها استقبال شد و حالا به صورت کتاب منتشر شده‌اند، این است که من از همان ابتدای ورودم به دو حیطه موسیقی و سینما به هنرمندان علاقه قلبی پیدا کردم، مثل خیلی‌ها، فقط تفاوتش این بود که من بعدها توانستم در قالب نوشته‌‌هایم این علاقه را بروز دهم. این وسط هم رفاقت‌هایی با برخی از این عزیزان پیدا کردم که باعث شد تا بیشتر با آنها احساس نزدیکی و همدلی کنم.

* داستان مقاله‌­های سینمایی و موسیقایی‌ شما چیست؟ آدم به نوعی زمان خواندن آنها هم این احساس همدلی را می­‌بیند. آنجا که دیگر از کسی صحبت نمی­‌کنید...

آنجا هم دارم از کسی یا کسانی صحبت می­‌کنم. اصلاً آدم چه درباره خودش حرف بزند و چه درباره دیگران، در اصل دارد خودش را روایت می­‌کند. جایی نوشته‌­ام که انسان ناگزیر از روایت است. وقتی از شما پرسشی می­‌کنند، شما با نوع جواب دادن و حتی شاید جواب ندادنتان در حال روایت خویشتنِ خویش هستید.

بگذریم که مقاله­‌های موسیقایی من که حدود ۱۰ سال پیش در روزنامه­‌های شرق و بعداً اعتماد منتشر می­‌شدند، به نوعی حدیث نفس خودم بودند. یادم است همان زمان در مقاله یک صفحه‌­ای‌ام در روزنامه شرق که عنوانش بود «هیچکس به یاد ندارد...» به مشکلات پیش روی یک هنرجوی جوان که تقریباً مراحل تکمیل آموزش آواز را به پایان برده پرداختم و آنها را پشت سر هم ردیف کردم. مشکلاتی که باز هم تکرار می‌­کنم حدیث نفس خودم و دوستان همکلاسی و هم‌دوره خودم بود. بدبختی این است که آن مشکلات چندین برابرش امروز پیش پای هنرجویان قدیمی و جدید است اما اصلاً دیگر کسی حالش را دارد تا مقاله یک صفحه‌­ای بنویسد یا حتی بخواند!؟

* بسیاری نویسندگان در کتاب‌های اینچنینی شان یک راست سراغ آدم‌های مشهور می‌­روند. اما شما در «سکانس آخر» هم از «محرم بسیم» یاد کرده‌­اید و هم از «پروین میکده». حتی «محمود جوهری» هم که حدود چهل سال است به سرای باقی شتافته و فقط با تک نقش تصویری­‌اش در سریال «دلیران تنگستان» به یاد آورده می‌­‌شود، در کتاب حضور دارد. علت اینکه در کنار محمدرضا لطفی و سیمین بهبهانی سراغ چنین اشخاصی هم رفتید، چه بود؟

من نمی­‌خواستم یک کتاب پرفروش درباره یک یا چند سلبریتی بنویسم و روانه کتابفروشی‌ها کنم. از قضا نوشته‌­ام درباره مرتضی پاشایی هم جزو گزینه‌­هایم برای سکانس آخر بود که سرآخر ترجیح دادم آن را حذف کنم. بیشتر می­‌خواستم یک خلا را تا حدی اندک هم که شده، جبران کنم.

می‌­خواستم صدای مهربان و نگاه­‌های نافذ زنده‌یاد «پروین میکده» را با کتابم جاودانه کنم و از فیزیک خاص و بیان منحصر به فرد «باقر صحرارودی» یاد کنم. می­‌خواستم «حسن رضیانی» را - که نسل امروز اصلاً شاید او را ندیده باشد - بازمعرفی کنم و این کنجکاوی را در آنها ایجاد کنم تا بروند و بازی‌های یکه او را در نقش «عین الله باقرزاده» ببینند و با لودگی‌های برخی بازیگران «طنزکار» امروز مقایسه‌­اش کنند.

به نظر خودم «سکانس آخر» شرح حال تعدادی سینماگر و اهل موسیقی و شعر از نگاه یک نفر عاشق این هنرهاست. یک عاشق سینما، عاشق موسیقی و عاشق شعر و اصلاً کسی که هر بار دستش به قلم می­‌رود، دست و دلش می­‌لرزد. آرزویم این است توانسته باشم بخشی از عشق و علاقه‌­ام به این عزیزان را در این نوشته­‌ها منعکس کنم.

http://mehrnews.com/news/3673032/%D8%B3%DA%A9%D8%A7%D9%86%D8%B3-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D8%B1%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%86%D8%B4%D8%AF-%D8%AC%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%DA%86%D8%A7%D9%BE-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B4%D8%B9%D8%B1%D9%85-%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85

  • علی شیرازی
  • ۰
  • ۰

یک کتاب «سینماموسیقایی»

علی شیرازی آواز می­خواند، نقد فیلم و موسیقی فیلم می­نویسد و پژوهشگر موسیقی و نویسنده است. به تازگی نیز «سکانس آخر» از او به بازار کتاب آمده است. او در تازه ترین اثر مطبوعش که در بیست و نهمین نمایشگاه کتاب رونمایی شد، به مرور زندگی و فعالیتهای تعدادی از هنرمندان درگذشته این سالها که عمدتاً اهل سینما بودند می پردازد. «سکانس آخر» همچنان که عنوان فرعی «سوگ‌نوشت هنرمندان خاموش» را  بر خود دارد، به آخرین روزها و ماههای زندگی این هنرمندان پرداخته و سپس از همین طریق، بیوگرافی آنها را از نظر گذرانده است. نویسنده درپاسخ به این پرسش که آیا خودتان سکانس آخر را کتابی موسیقایی می­دانید یا سینمایی و اصلاً ترکیبی از این دو یعنی سینماموسیقایی، چنین می­گوید: «زنده یادان محمدرضا لطفی، سیمین بهبهانی (ترانه سرا و شاعر)، غلامعلی پورعطایی و عطاءالله خرم جزو آن دسته از هنرمندان موسیقی بودند که گه گاهی به عرصه هنر هفتم  نیز سرک کشیدند. حالا بگذریم  که مرتضی‌احمدی (خواننده و بازیگر)، بابک بیات (سازنده موسیقی متن فیلمها) و محرم بسیم (نوازنده تار آذربایجانی و بازیگر) هم در هر دو عرصه دستانی گشاده داشتند و هنرنمایی می کردند. این هنرمندان به همراه کسانی چون عسل بدیعی، حسن رضیانی، مازیار پرتو، ژیلا مهرجویی، صابر رهبر، ناصر گیتی جاه، محمود جوهری، محمود استادمحمد و تعدادی دیگر، از جمله کسانی هستند که بیوگرافی آنها در کتاب آمده است.  بنابراین کتاب را می­توان «سینماموسیقایی» نامید یعنی هم موسیقایی و هم سینمایی...»

علی شیرازی نویسنده، روزنامه‌نگار، منتقد سینما، منتقد موسیقی فیلم، آوازخوان و پژوهشگر موسیقی ملی به فراخور هر یک از عرصه های مذکور کاری اش و تجربیاتی که در هر یک از این عرصه ها کسب کرده، با زندگی این هنرمندان درگذشته مواجه شده و از تمام دانش و پیشینه و حتی خاطرات شخصی اش در روایت زندگی و هنر این عزیزان بهره برده است. مثلاً خاطرات شخصی نویسنده از زنده یاد مرتضی احمدی که در بیوگرافی این هنرمند آمده به خوبی گواه این مدعاست. البته قلم شیرین نویسنده که با نگاهی همدلانه زندگی چنین هنرمندانی را به نثر درآورده از کتاب مجموعه ای خواندنی خلق کرده است: «از همان ابتدای نوجوانی که به سینما و موسیقی علاقه مند شدم سرگذشت هنرمندان برایم جذاب می­نمود. به این ترتیب به تهیه زندگینامه ها و کتابهای خاطرات آنها که آن زمان کمتر منتشر می­شد و حالا خوشبختانه رونق بیشتری یافته است پرداختم. وقتی هم به روزنامه نگاری و عرصه پژوشه موسیقی و سینمایی نویسی روی آوردم دیدم که خودم یک شرح حال نویس شده­ام!»

اما ماجرای زندگی حرفه­ای خود نویسنده از این قرار است که او از ابتدای نوجوانی و هم‌زمان با تحصیل در مدرسه به فراگیری مبانی سینما در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان روی آورد. او همچنین از ابتدای دهه هفتاد خورشیدی به آموختن ردیف آوازی ایران به ترتیب نزد شاپور رحیمی، رضا رضایی پایور و بیش از همه محسن کرامتی مشغول شد. شیرازی در همین دهه به پیشه روزنامه‌نگاری روی آورد که در زمانی حدود بیست سال، نقدها و مصاحبه‌های بسیاری بر فیلمها و آلبومهای موسیقی از او منتشر شده است. شیرازی بخصوص در زمینه موسیقی جزو نویسندگان تأثیرگذار بوده است، چرا که ضمن برانگیختن تأیید قدیمیهای این رشته همچون تورج زاهدی تا کنون ضمن نقد دامنه دار و پیوسته تقلید در آواز ایرانی سالهای بعد از انقلاب، اصطلاحاتی همچون صاحب صدای معیار را نیز در باره خوانندهای مثل ایرج بر سر زبانها انداخته است. تعبیری که مدتی بعد، از جمله توسط شجریان درباره ایرج به کار رفته است و خود شیرازی نیز حالا مشغول نگارش کتابی به نام «صدای معیار» درباره ایرج خواجه امیری است. در فضای رسانه ای نیز شیرازی ضمن انتقاد از اوضاع نابسامان هنر آواز حتی به وضعیت هوا و آلودگی و تأثیرات مخرب آن بر صداهای خوانندگان امروز نیز پرداخته است. او درباره کتاب صدای معیار می­گوید: «این کتاب خیلی کند پیش می­رود. ایرج متأسفانه مدتی است که بیمار است و هرچند اخبار امیدوارکننده­ای از وضعیت سلامتی او به گوش می­رسد ولی بهتر است کمتر مزاحمش شویم تا دوران نقاهت را به خوبی به پایان برساند. اما به هر روی این کتاب از سوی من یک نوع ادای دین به استاد غیرمستقیمم در هنر آواز است که حتماً آن را به سرانجام خواهم رساند. قول هم می­دهم در کیفیت اثر ذره­ای کوتاه نیایم و در حد وسع و بضاعتم کتابی درخور نام بزرگ ایرج که صدایش صدای معیار نام گرفته عرضه کنم.»

شیرازی این سالها در رشته موسیقی و آواز نیز فعال است و آثاری که تا کنون در اجرای آنها شرکت داشته عبارت‌اند از: آلبوم از اعصار شامل موسیقی فیلم مستند میراث کهن (همخوان به اتفاق محسن کرامتی و به آهنگسازی حسین علیزاده)، فیلم مستند نغمه‌سرای کودکان (خواننده و بازیگر) و همچنین فیلم مستند فرخی یزدی (خواننده). همچنین برخی اجراهای آوازی او از طریق فضای مجازی نیز در دسترس است. او درباره حضور اخیرش در استودیو برای خواندن آوازهای مستند فرخی یزدی می­گوید: «دوستم هومن ظریف هشت سروده از این شاعر را ارائه کرد و من در سرعت کوتاهی آنها را به آواز و یکی دوتایشان را هم به ضربی تبدیل کردم که با رضایت کارگردان، به مرحله ضبط رسید. البته ایشان برای ضبط این هشت قطعه ضربی و آوازی که بدون ساز اجرا شده­اند دو ساعت استودیوی ضبط موسیقی اجاره کرد که خوشبختانه من کل کار را در حدود پنجاه دقیقه به پایان رساندم و باقی وقت اضافه آمد!»

از شیرازی تا امروز کتاب دهه‌شصتی‌ها با عنوان فرعی «نوستالژی دهه ۶۰ در تلویزیون» منتشر شده است. کتابهای خسرو خوبان (دربارهٔ محمدرضا شجریان) و سکوت گویا (دربارهٔ ایرج بسطامی) نیز که پیشتر به بازار نشر آمده نیز حاوی مقالاتی از اوست. او همچنین بنیانگذار و مبدع و طراح اولیه برنامه شب آواز ایرانی است. برنامه­ای که شیرازی پس از راه­اندازی و اجرای پنج جلسه از آن و رونق نسبی­ای که پیدا کرد ناخواسته از آن جداشد. او هنوز هم حاضر نیست درباره علت یا علل جدایی­اش از شب آواز سخن بگوید: «همین مانده که هر یک از ما اهالی موسیقی با حاشیه پردازیهای خودمان  به بحرانهای فراوان این هنر در این سالها بیشتر دامن بزنیم و آن را بحران زده تر کنیم! به هر حال آنها با ما نساختند یا ما از مواضع خودمان کوتاه نیامدیم و برنامه نشد آنچه بنیانگذارش می­خواست و در سر داشت اما خوشبختانه و به هر شکلی این مسیر هنوز ادامه دارد و برنامه به هر کیفیتی برگزار می­شود که باز هم جای امیدواری است.»

«سکانس آخر» را انتشارات ادریس در ۱۷۲ صفحه با جلد شومیز و در دو قطع مجزای وزیری و رقعی با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه با بهای ۹۰۰۰ تومان به بازار فرستاده و از طریق دفتر این انتشارات نیز قابل خرید است.

http://www.rooznamehsaba.ir/files/fa/publication/pages/1395/3/5/665_2973.pdf

  • علی شیرازی
  • ۰
  • ۰


علی شیرازی

کتاب جدید علی شیرازی با نام «سکانس آخر» و با عنوان فرعی «سوگ‌نوشت هنرمندان خاموش» منتشر شد.
 
«سکانس آخر» به بازار کتاب آمد
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، «سکانس آخر» کتاب تازه علی شیرازی با عنوان فرعی «سوگ‌نوشت هنرمندان خاموش» شامل سوگ‌نامه‌هایی بیوگرافیک برای 37 تن از هنرمندانی است که یا حرفه‌ای سینما بودند یا مثل محمدرضا لطفی و سیمین بهبهانی هنرشان با همان کسوت آهنگسازی یا شاعری، در سینما به کار گرفته شده است.

این کتاب در 37 فصل مجزای کوتاه یا بلند و در پی فقدان این هنرمندان به یادکرد، برشمردن ویژگی‌ها و نگاهی مختصر اما مفید به آثارشان پرداخته است. نویسنده درباره عنوان فرعی کتاب می‌گوید: «نام فرعی کتاب، ابتدا "سوگ‌نوشت سینماگران خاموش" بود اما چون بسیاری از این عزیزان مانند لطفی و سیمین، به عنوان سینماگر شناخته نمی‌شوند ترجیح دادم تا عنوان فرعی درست‌تر سوگ‌نوشت هنرمندان خاموش را برگزینم. هرچند که پیداست کتاب از نگاه سینمایی نقبی هم به دیگر فعالیت‌های چنین شخصیت‌هایی زده است...»

حسن رضیانی، مرتضی احمدی، بابک بیات، پروین غفاری، ناصر گیتی‌جاه و بسیاری دیگر از جمله هنرمندانی هستند که در کتاب، فصلی به هر یک اختصاص یافته است.

در مقدمه کتاب به قلم خود نویسنده می‌خوانیم: «نگاشتن مطالب شبه بیوگرافیک را از دهه 1370 با چاپ نوشته‌هایی درباره سیدحسین طاهرزاده (استاد آواز) و کلنل علی‌نقی وزیری (موسیقی‌دان برجسته) در هفته‌نامه مهر شروع کردم. بعدها به مناسبت زادروز یا یادکرد از غلام‌حسین بنان، منوچهر همایون‌پور و ایرج بسطامی این کار را در روزنامه‌هایی چون شرق، همشهری و جام جم ادامه دادم. همچنین درباره زندگانی از جمع هنرمندان (که عمرشان دراز باد) نیز گاه و بی‌گاه چیزهایی می‌نوشتم.

اما نخستین سوگ‌نوشته سینمایی‌ام را در پی تأثیری که کوچ همیشگی بابک بیات بر من گذاشت در ماهنامه سینمایی فیلم عرضه کردم. از کودکی و نوجوانی، آثارش را دوست داشتم و زمزمه می‌کردم و ماه‌های آخر عمرش را حضوری یا تلفنی باهم در معاشرت بودیم. آن نوشته را به‌عنوان یک ادای دین به هنرمند محبوبم همیشه عزیز می‌داشتم. پس از آشنایی با عباس یاری که سال‌ها بود نوشته‌ها و نقدهایش را می‌خواندم، سنگ بنای صفحه درگذشتگان ماهنامه فیلم در وضعیت جدید و جدی‌ترش گذاشته شد.» 

سکانس آخر (سوگ‌نوشت هنرمندان خاموش) نوشته علی شیرازی در 172 صفحه با جلد شومیز و قطع وزیری در 1000 نسخه و از سوی انتشارات ادریس در با قیمت 9000 تومان به بازار نشر آمده است.

  • علی شیرازی
  • ۰
  • ۰


علی شیرازی

کتاب «سکانس آخر» شرح حال تعدادی از هنرمندان شاخص، شناخته ­شده و البته درگذشته سینما و موسیقی کشورمان، تالیف علی شیرازی راهی بازار نشر شد.

علی شیرازی نویسنده درباره تازه‌ترین کتابش گفت: نخستین سوگ‌نوشت سینمایی‌ام را در پی تأثیری که کوچ همیشگی بابک بیات بر من گذاشت، در ماهنامه سینمایی فیلم عرضه کردم. از کودکی و نوجوانی آثار بیات را دوست می‌داشتم و زمزمه می‌کردم و ماه‌های آخر عمرش را حضوری یا تلفنی با هم در معاشرت بودیم. آن نوشته را به عنوان یک ادای دین به هنرمند محبوبم همیشه عزیز داشته‌­ام.

وی افزود: هنرمندان همواره به افراد جامعه، هم خیلی نزدیک‌اند و هم خیلی دور؛ نزدیک از این نظر که گاه توده‌های وسیعی از جامعه با آنها ارتباط قلبی و عاطفی پیدا می‌کنند و دور از این لحاظ که با وجود چنین صمیمیتی امکان تماس و دیدار همیشگی با هنرمند بجز در نزد عده‌ای از آشنایان و نزدیکان، برای بقیه مردم وجود ندارد. با این همه، به هنگام فقدان هنرمند، چه او نقش‌هایش را بر صحنه زندگی و هنر درخشان بازی کرده باشد و چه معمولی، غمی عمیق جامعه را تا مدتی فرامی‌گیرد و بروز احساسات جمعی در زمان ایفای این آخرین نقش که واقعی‌ترین نقش‌‌ها نیز هست، از هر سو شدت می‌یابد. انگار که پاره‌ای از تن مردمان کنده شده است.

این نویسنده ادامه داد: کتاب «سکانس آخر» شامل شرح حال تعدادی از هنرمندان شاخص، شناخته ­شده و البته درگذشته سینما و موسیقی کشورمان است که اغلب این زندگینامه­‌های گذرا به همراه چکیده احساس نویسنده درباره هر هنرمند معمولاً در ایام پس از درگذشت آنها به رشته تحریر درآمده و در نشریات کشور به چاپ رسیده است.

علی شیرازی که علاوه بر نوشتن به عنوان خواننده سنتی، روزنامه‌نگار، منتقد سینما و موسیقیِ فیلم و نیز پژوهشگر موسیقی هم فعالیت دارد گفت:  به فراخور هر یک از عرصه‌­های مذکور و تجربیاتی که در هر یک از این عرصه­ها کسب کرده‌ام با زندگی این هنرمندان درگذشته مواجه شده‌ام و از تمام دانش و پیشینه و حتی خاطرات شخصی­اش در روایت زندگی و هنر این عزیزان بهره برده‌ام. من از ابتدای نوجوانی و هم‌زمان با تحصیل در مدرسه به فراگیری مبانی سینما در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پرداختم و از ابتدای دهه هفتاد خورشیدی هم به آموختن ردیف آوازی ایران به ترتیب نزد شاپور رحیمی، رضا رضایی پایور و بیش از همه محسن کرامتی مشغول شدم. در دهه به پیشه روزنامه‌نگاری روی آوردم و در زمانی حدود بیست سال، نقدها و مصاحبه‌های بسیاری بر فیلم‌ها و آلبوم‌های موسیقی از من منتشر شده است.

از شیرازی تا امروز کتاب دهه‌شصتی‌ها با عنوان فرعی «نوستالژی دهه 60 در تلویزیون» منتشر شده است. کتاب‌های خسرو خوبان (درباره? محمدرضا شجریان) و سکوت گویا (درباره? ایرج بسطامی) نیز که پیشتر به بازار نشر آمده، حاوی مقالاتی از اوست. او همچنین بنیانگذار و مبدع و طراح اولیه برنامه شب آواز ایرانی است. کتاب «سکانس آخر (سوگ نوشت هنرمندان خاموش)» را انتشارات ادریس در 172 صفحه با جلد شومیز و قطع وزیری در شمارگان 1000 نسخه با بهای 9000 تومان به بازار فرستاده است.

 

http://www.ketabnews.com/detail-31721-fa-1.html

  • علی شیرازی